مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1429
نمايش فراداده
دفتر پنجم از كتاب مثنوىآمدن خليفه نزد آن خوب روى براى جماع
-
آن خليفه كرد راى اجتماع
ذكر او كرد و ذكر بر پاى كرد
چون ميان پاى آن خاتون نشست
خشت و خشت موش در گوشش رسيد
وهم آن كز مار باشد اين صرير
وهم آن كز مار باشد اين صرير
-
سوى آن زن رفت از بهر جماع
قصد خفت و خيز مهرافزاى كرد
پس قضا آمد ره عيشش ببست
خفت كيرش شهوتش كلى رميد
كه همي جنبد بتندى از حصير
كه همي جنبد بتندى از حصير