مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1569
نمايش فراداده
دفتر ششم از كتاب مثنوىمثل
-
ذكر آن ارياح سرد و زمهرير
هم چو آن ميوه كه در وقت شتا
قصه ى دور تبسمهاى شمس
حال رفت و ماند جزوت يادگار
چون فرو گيرد غمت گر چستيى
گفتييش اى غصه ى منكر به حال
گر بهر دم نت بهار و خرميست
چاش گل تن فكر تو هم چون گلاب
از كپي خويان كفران كه دريغ
آن لجاج كفر قانون كپيست
با كپي خويان تهتكها چه كرد
در عمارتها سگانند و عقور
گر نبودى اين بزوغ اندر خسوف
زيركان و عاقلان از گمرهى
زيركان و عاقلان از گمرهى
-
اندر آن ازمان و ايام عسير
مي كند افسانه ى لطف خدا
وآن عروسان چمن را لمس و طمس
يا ازو واپرس يا خود ياد آر
زان دم نوميد كن وا جستيى
راتبه ى انعامها را زان كمال
هم چو چاش گل تنت انبار چيست
منكر گل شد گلاب اينت عجاب
بر نبي خويان نثار مهر و ميغ
وآن سپاس و شكر منهاج نبيست
با نبي رويان تنسكها چه كرد
در خرابيهاست گنج عز و نور
گم نكردى راه چندين فيلسوف
ديده بر خرطوم داغ ابلهى
ديده بر خرطوم داغ ابلهى