مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1603
نمايش فراداده
دفتر ششم از كتاب مثنوىآواز دادن هاتف مر طالب گنج را و اعلام كردن از حقيقت اسرار آن
-
نه چو كنعان كو ز كبر و ناشناخت
علم تيراندازيش آمد حجاب
اى بسا علم و ذكاوات و فطن
بيشتر اصحاب جنت ابلهند
خويش را عريان كن از فضل و فضول
زيركى ضد شكستست و نياز
زيركى دان دام برد و طمع و گاز
زيركان با صنعتى قانع شده
زانك طفل خرد را مادر نهار
زانك طفل خرد را مادر نهار
-
از كه عاصم سفينه ى فوز ساخت
وان مراد او را بده حاضر به جيب
گشته ره رو را چو غول و راه زن
تا ز شر فيلسوفى مي رهند
تا كند رحمت به تو هر دم نزول
زيركى بگذار و با گولي بساز
تا چه خواهد زيركى را پاك باز
ابلهان از صنع در صانع شده
دست و پا باشد نهاده بر كنار
دست و پا باشد نهاده بر كنار