مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 208
نمايش فراداده
 دفتر اول از كتاب مثنوى

پيش آمدن نقيبان و دربانان خليفه از بهر اكرام اعرابى و پذيرفتن هديه ى او را

  • آن عرابى از بيابان بعيد پس نقيبان پيش او باز آمدند حاجت او فهمشان شد بى مقال پس بدو گفتند يا وجه العرب گفت وجهم گر مرا وجهى دهيد اى كه در روتان نشان مهترى اى كه يك ديدارتان ديدارها اى همه ينظر بنور الله شده تا زنيد آن كيمياهاى نظر من غريبم از بيابان آمدم بوى لطف او بيابانها گرفت تا بدين جا بهر دينار آمدم بهر نان شخصى سوى نانبا دويد بهر فرجه شد يكى تا گلستان همچو اعرابى كه آب از چه كشيد رفت موسى كتش آرد او بدست جست عيسى تا رهد از دشمنان دام آدم خوشه ى گندم شده باز آيد سوى دام از بهر خور طفل شد مكتب پى كسب هنر طفل شد مكتب پى كسب هنر
  • بر در دار الخلافه چون رسيد بس گلاب لطف بر جيبش زدند كار ايشان بد عطا پيش از سوال از كجايى چونى از راه و تعب بى وجوهم چون پس پشتم نهيد فرتان خوشتر ز زر جعفرى اى نثار دينتان دينارها بهر بخشش از بر شه آمده بر سر مسهاى اشخاص بشر بر اميد لطف سلطان آمدم ذره هاى ريگ هم جانها گرفت چون رسيدم مست ديدار آمدم داد جان چون حسن نانبا را بديد فرجه ى او شد جمال باغبان آب حيوان از رخ يوسف چشيد آتشى ديد او كه از آتش برست بردش آن جستن به چارم آسمان تا وجودش خوشه ى مردم شده ساعد شه يابد و اقبال و فر بر اميد مرغ با لطف پدر بر اميد مرغ با لطف پدر