دفتر اول از كتاب مثنوى
پيش آمدن نقيبان و دربانان خليفه از بهر اكرام اعرابى و پذيرفتن هديه ى او را
پس ز مكتب آن يكى صدرى شده آمده عباس حرب از بهر كين گشته دين را تا قيامت پشت و رو من برين در طالب چيز آمدم آب آوردم به تحفه بهر نان نان برون راند آدمى را از بهشت رستم از آب و ز نان همچون ملك بي غرض نبود بگردش در جهان بي غرض نبود بگردش در جهان ماهگانه داده و بدرى شده بهر قمع احمد و استيز دين در خلافت او و فرزندان او صدر گشتم چون به دهليز آمدم بوى نانم برد تا صدر جنان نان مرا اندر بهشتى در سرشت بي غرض گردم برين در چون فلك غير جسم و غير جان عاشقان غير جسم و غير جان عاشقان