مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 283
نمايش فراداده
دفتر اول از كتاب مثنوىتعجب كردن آدم عليه السلام از ضلالت ابليس لعين و عجب آوردن
-
آنك رويانيد داند سوختن
مي بسوزد هر خزان مر باغ را
كاى بسوزيده برون آ تازه شو
چشم نرگس كور شد بازش بساخت
ما چو مصنوعيم و صانع نيستيم
ما همه نفسى و نفسى مي زنيم
زان ز آهرمن رهيدستيم ما
تو عصاكش هر كرا كه زندگيست
غير تو هر چه خوشست و ناخوشست
هر كه را آتش پناه و پشت شد
كل شيء ما خلا الله باطل
كل شيء ما خلا الله باطل
-
زانك چون بدريد داند دوختن
باز روياند گل صباغ را
بار ديگر خوب و خوب آوازه شو
حلق نى ببريد و بازش خود نواخت
جز زبون و جز كه قانع نيستيم
گر نخواهى ما همه آهرمنيم
كه خريدى جان ما را از عمى
بى عصا و بى عصاكش كور چيست
آدمى سوزست و عين آتشست
هم مجوسى گشت و هم زردشت شد
ان فضل الله غيم هاطل
ان فضل الله غيم هاطل