مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 386
نمايش فراداده
دفتر دوم از كتاب مثنوىتتمه ى حسد آن حشم بر آن غلام خاص
-
از دل سوراخ چون كهنه گليم
پرده مي خندد برو با صد دهان
گويد آن استاد مر شاگرد را
خود مرا استا مگير آهن گسل
نه از منت ياريست در جان و روان
پس دل من كارگاه بخت تست
گوييش پنهان زنم آتش زنه
آخر از روزن ببيند فكر تو
گير در رويت نمالد از كرم
او نمي خندد ز ذوق مالشت
پس خداعى را خداعى شد جزا
گر بدى با تو ورا خنده ى رضا
چون دل او در رضا آرد عمل
زو بخندد هم نهار و هم بهار
صد هزاران بلبل و قمرى نوا
چونك برگ روح خود زرد و سياه
آفتاب شاه در برج عتاب
آن عطارد را ورقها جان ماست
باز منشورى نويسد سرخ و سبز
سرخ و سبز افتاد نسخ نوبهار
سرخ و سبز افتاد نسخ نوبهار
-
پرده اى بندد به پيش آن حكيم
هر دهانى گشته اشكافى بر آن
اى كم از سگ نيستت با من وفا
همچو خود شاگرد گير و كوردل
بى منت آبى نمي گردد روان
چه شكنى اين كارگاه اى نادرست
نى به قلب از قلب باشد روزنه
دل گواهيى دهد زين ذكر تو
هرچه گويى خندد و گويد نعم
او همي خندد بر آن اسگالشت
كاسه زن كوزه بخور اينك سزا
صد هزاران گل شكفتى مر ترا
آفتابى دان كه آيد در حمل
در هم آميزد شكوفه و سبزه زار
افكنند اندر جهان بي نوا
مي ببينى چون ندانى خشم شاه
مي كند روها سيه همچون كتاب
آن سپيدى و آن سيه ميزان ماست
تا رهند ارواح از سودا و عجز
چون خط قوس و قزح در اعتبار
چون خط قوس و قزح در اعتبار