مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 460
نمايش فراداده
دفتر دوم از كتاب مثنوىناليدن معاويه به حضرت حق تعالى از ابليس و نصرت خواستن
-
اين حديثش همچو دودست اى اله
من به حجت بر نيايم با بليس
آدمى كو علم الاسما بگست
از بهشت انداختش بر روى خاك
نوحه ى انا ظلمنا مي زدى
اندرون هر حديث او شرست
مردى مردان ببندد در نفس
اى بليس خلق سوز فتنه جو
اى بليس خلق سوز فتنه جو
-
دست گير ار نه گليمم شد سياه
كوست فتنه ى هر شريف و هر خسيس
در تك چون برق اين سگ بى تكست
چون سمك در شست او شد از سماك
نيست دستان و فسونش را حدى
صد هزاران سحر در وى مضمرست
در زن و در مرد افروزد هوس
بر چيم بيدار كردى راست گو
بر چيم بيدار كردى راست گو