مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 986
نمايش فراداده
 دفتر چهارم از كتاب مثنوى

در بيان آنك ترك الجواب جواب مقرر اين سخن كى جواب الاحمق سكوت شرح اين هر دو درين قصه است كى گفته مي آيد

  • بود شاهى بود او را بنده اى خرده هاى خدمتش بگذاشتى گفت شاهنشه جرااش كم كنيد عقل او كم بود و حرص او فزون عقل بودى گرد خود كردى طواف چون خرى پابسته تندد از خرى پس بگويد خر كه يك بندم بست پس بگويد خر كه يك بندم بست
  • مرده عقلى بود و شهوت زنده اى بد سگاليدى نكو پنداشتى ور بجنگد نامش از خط بر زنيد چون جرا كم ديد شد تند و حرون تا بديدى جرم خود گشتى معاف هر دو پايش بسته گردد بر سرى خود مدان كان دو ز فعل آن خسست خود مدان كان دو ز فعل آن خسست