دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 2 -صفحه : 384/ 366
نمايش فراداده

جعفر را مى‏گويد. گفتم: او را برجاى نهادم، در حالى كه با همسالان خود، مشغول بازى است.

گفت: «مقصودم او نبود. منظورم بزرگ شما اهل بيت است». گفتم: او را برجاى نهادم، در حالى كه براى درختان خرماى فلان قبيله، آب از چاه مى‏كشيد و قرآن مى‏خواند.

گفت: «اى عبد اللّه‏! بر تو باد قربانى كردن شتران، اگر آن را از من كتمان كنى! آيا هنوز در دل، خيال خلافت دارد؟». گفتم: آرى.

گفت: «آيا مى‏پندارد كه پيامبر خدا به او تصريح كرده است؟». گفتم: آرى و برايت مى‏افزايم كه از پدرم درباره ادّعاى على پرسيدم. گفت: راست مى‏گويد.

عمر گفت: «پيامبر خدا گفتار ناتمامى درباره على داشت كه چيزى را اثبات نمى‏كند و دستاويزى به دست نمى‏دهد و بى‏گمان، مدّتى در كارش درنگ و تأمّل كرد و در بيمارى‏اش مى‏خواست به نام على تصريح كند؛ امّا من از بيم [فتنه] و به خاطر حفظ اسلام، مانع شدم و به پروردگار كعبه سوگند، قريش، هرگز بر او گِرد نمى‏آمدند و اگر خلافت را به دست مى‏گرفت، اعراب از همه سو بر او مى‏شوريدند. چون پيامبر خدا فهميد كه من منظورش را مى‏دانم، پس خوددارى ورزيد و خداوند، جز از وقوع آنچه خود، مقدّر و حتمى كرده، ابا دارد». 1

شرح نهج البلاغة: 12/20، كشف اليقين: 462/562، كشف الغمّة: 2/46.