چرا پيامبر صلي الله عليه و آله طرحى براى آينده نيفكنده و آينده امّت را مسكوت گذاشته است؟
چنين موضعى ممكن است از چگونه انديشهاى سرچشمه گرفته باشد؟
اين بىاعتنايى و مسكوت گذاشتن را مىتوان بر دو پيشفرض، بنا نهاد. اكنون بايد بنگريم كه آيا اين دو پيشفرض، معقولاند:
بدين معنا كه پيامبر صلي الله عليه و آله مىدانسته است كه هيچگونه خطرى امّت را تهديد نمىكند و هيچ جريان درهم شكنندهاى آينده مردم را متزلزل نمىسازد و امّتى كه به زودى، «رسالت اسلامى» را به ارث خواهد برد، در ايجاد طرحى براى اداره جامعه، موفّق خواهد بود.
آيا اين تصوّر، درست است؟ واقعيّت جامعه آن روز، به خوبى روشنگر آن است كه چنين تصوّرى، نا استوار است و خطرهاى جدّى و بنيادبراندازى، جامعه اسلامى آن روز را تهديد مىكرده است. اين خطرها عبارتاند از:
پيامبر صلي الله عليه و آله جامعهاى بنياد نهاده بود كه زمان زيادى از شكلگيرى ابعاد فرهنگى، اجتماعى و سياسى آن نمىگذشت. به همين خاطر هم زمام تمامى اين امور را خود