مردمان خواند و حقّ «حق» را ادا كرد! سلام خدا بر او كه با غمى بر سينه ـ برخاسته از آنچه مىدانست ـ و با دغدغهاى از موضعها و گفتهها و جريانسازىها، پيام ولايتِ علوى را آورد و حرمت حق را پاس داشت! درود خدا بر او و بر كسانى كه راه او را پيمودند و جان خود را فداى او نمودند!
اين، پيامبر صلي الله عليه و آله است كه عمامهاش را بر سر على عليه السلام مىنهد تا بر شكوه و جلال مراسم بيفزايد، كه حقيقتا نورى بر نور است.
پيامبر صلي الله عليه و آله از بلنداى جايگاهى كه براى ابلاغ حق، سامان داده بودند، فرود مىآيد و سبُكبال از اينكه پيامِ حق را گزارده است، در حلقه مردمان قرار مىگيرد و مردمان، بر گرد او حلقه مىزنند.
بىگمان، آنچه بر دلها مىگذرد، گونهگون است: چه شد؟ چه بود؟ على و جانشينى پيامبر خدا؟! كم نبودند كسانى كه آن همه تأكيد و تنبّه و تصريح پيامبر صلي الله عليه و آله را (از آغازين روزهاى بعثت تا كنون) ناديده مىگرفتند و بر مقتضاى هواهاى نفسانى خود پاى مىفشردند.
پيامبر صلي الله عليه و آله احساس مىكند كه هنوز كار، پايان نگرفته است و تأكيدها و تتميمها و تكميلهاى ديگر، لازم است. على عليه السلام را فرا مىخوانَد و عمامه «سحاب» 1 خود را بر سر مولا عليه السلام مىنهد. بدان روزگاران، آن كس كه حاكميت مىيافت، «تاج» بر سر مىنهاد و اين، شيوه پادشاهان و اميران بود. اكنون پيامبر خدا كه جايگاه حاكميت را براى على عليه السلام رقم زده است، چنان مىكند و بر سر على عليه السلام عمامه مىنهد كه عمامه «تاجِ» عرب است. 2
1 - سحاب، به
معناى «اَبْر»، نام يكى از دستارهاى پيامبر خدا بود. 2 - مسند الشهاب:
1/75/47، النهاية فى غريب الحديث: ماده «توج».