غنيمت جنگ (كه آن را ميان مستحقّانش قسمت نمود)، خُمس (كه خدا آن را در جايگاه آن قرار داد).
و زكات (كه خدا آن را براى مصرفهاى مشخّصى قرار داد).
در آن روز زيور كعبه وجود داشت؛ امّا خدا آن را به حال خود وا نهاد و اين وا نهادن، نه از روى فراموشى بود و نه از روى مخفى بودن آن بر خدا. پس، تو هم آن را در جايى قرار ده كه خدا و پيامبرش قرار دادند.
عمر گفت: اگر تو نبودى، رسوا مىشديم! و زيورها را به حال خود وا نهاد. 1
1049 .تاريخ الطبرى ـ به نقل از ابن عمر ـ: پس از فتح قادسيّه و دمشق، عمر، مردم را در مدينه جمع كرد و گفت: من مردى تاجر بودم كه خداوند، خانوادهام را با تجارت، بىنياز مىكرد. اكنون [كه] مرا به كار خود گماردهايد، به نظر شما چه مقدار از بيت المال براى [مصرف شخصىِ] من حلال است؟
حاضران پرگويى كردند؛ امّا على عليه السلام ساكت بود.
عمر گفت: اى على! چه مىگويى؟
گفت: مقدارى كه زندگى تو و عيالت را به سامان مىآورَد و جز اين، هيچ چيز از آن براى تو حلال نيست.
همه گفتند: نظر، همان نظر على بن ابى طالب است. 2
ر . ك : ج8، ص341 (عمر بن خطّاب).
ج 11، ص 29 (نمونههايى از داورىهاى امام على پس از پيامبر).
1 - نهج البلاغة: حكمت 270، مناقب آل أبى طالب: 2/368، ربيع الأبرار: 4/26 . 2 - تاريخ الطبرى:
3/616، الكامل فى التاريخ: 2/135، شرح نهج البلاغة: 12/220 .