دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 3 -صفحه : 325/ 130
نمايش فراداده

گفت: «امّا من اميد ندارم كه حتّى دو درصد مردم، با من همراه شوند. [من [تو را از علّت آن آگاه مى‏كنم: مردم به قريش مى‏نگرند. قريش مى‏گويد: خاندان محمّد صلي الله عليه و آله خود را از ساير مردم برتر مى‏دانند و خود (و نه قريش) را صاحب خلافت مى‏دانند. اگر خلافت به آنان رسد، هيچ گاه از ميان آنان خارج نمى‏شود و به كس ديگرى نمى‏رسد؛ ولى اگر در غير آنان باشد، ميان شما مى‏چرخد.

به خدا سوگند، هرگز قريش، اين اِمارت و سيطره را از روى اطاعت و رضايت به ما نخواهد داد».

به او گفتم: آيا باز نگردم تا مردم را از اين سخنت آگاه كنم و آنان را به سوى تو بخوانم؟

به من گفت: «اى جندب! اكنون زمان آن نيست».

پس از آن به عراق باز گشتم و هر گاه كه براى مردم، چيزى از فضيلت‏هاى على بن ابى طالب عليه السلام و مناقب و حقوق او را ذكر مى‏كردم، [حاكمان عراق،] مرا با تندى و درشتى باز مى‏داشتند و مى‏راندند، تا آن كه سخنانم به گوش وليد بن عُقْبه (در دوران حكومتش بر ما) رسيد. او به دنبال من فرستاد و مرا زندانى نمود، تا آن كه برايم شفاعت شد و آزادم ساخت. 1

3 / 6

بانگ غم

1080 .امام على عليه السلام ـ در يكى از خطبه‏هايش ـ: هان! به خدا سوگند، فلان شخص، جامه خلافت به تن كرد و مى‏دانست كه موقعيّت من به خلافت، موقعيّت مركز آسياب به سنگى است كه گرد آن مى گردد. كوهى بلند را مانم كه سيلاب از ستيغم ريزان است و پرنده از رسيدن به قلّه‏ام ناتوان.

الإرشاد: 1/241، الأمالى ، طوسى: 234/415، شرح نهج البلاغة: 9/57 .