1 / 19
1023 .تاريخ اليعقوبى: ابو بكر تصميم به جنگ با روم گرفت. از اين رو با گروهى از اصحاب پيامبر خدا مشورت كرد. برخى مخالفت و برخى موافقت نمودند. [سپس [با على بن ابى طالب عليه السلام مشورت كرد و او موافقت نمود و گفت: اگر اقدام كنى، پيروز مىشوى.
ابو بكر گفت: «به خير، بشارت دادى» و در ميان مردم به سخنرانى ايستاد و به آنان فرمان داد كه ساز و برگ سفر به سوى روم را آماده سازند؛ امّا مردمْ ساكت ماندند.
عمر برخاست و گفت: "«لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا؛ 1 اگر متاعى نزديك و سفرى كوتاه بود» 2 ، مىپذيرفتيد!".
عمرو بن سعيد برخاست و گفت: براى ما، منافقان را مَثَل مىزنى، اى ابن خطّاب؟ چه چيزْ تو را از [آماده شدن براى] آنچه بر ما عيب گرفتى، باز مىدارد؟ 3
1024 .الفتوح ـ پس از ذكر ارتداد اشعث و تصميم ابو بكر به فرستادن امام على عليه السلام به پيكار با او ـ: عمر [خطاب به ابو بكر] گفت: مىترسم كه از پيكار با آن قوم، خوددارى ورزد و با آنان نجنگد، و اگر خوددارى ورزد، كس ديگرى را نمىيابى كه به سوى آنها برود، مگر با اجبار و اكراه. پس، على را وا گذار تا نزد تو در مدينه باشد، كه تو از او و مشورتش بىنياز نيستى. 4
1 - توبه، آيه
42 . 2 - برگرفته از آيه 42 از سوره
توبه است كه سستى منافقان را در عزيمت به جنگ، نكوهش مىكند. 3 - تاريخ اليعقوبى: 2/132 . نيز، ر . ك: الفتوح: 1/80 . 4 - الفتوح: 1/57، الردّة: 197 .