دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 3 -صفحه : 325/ 10
نمايش فراداده

تحليلى درباره سبب انكار وفات پيامبر

پيامبر صلي الله عليه و آله زندگى را به سوى يار والا (رفيق اعلى) بدرود مى‏گويد. با اين حادثه، مدينه تكان مى‏خورَد و غوغايى به وجود مى‏آيد. خبر رحلت پيامبر خدا به سرعتْ گسترش مى‏يابد. جان‏ها فشرده و قلب‏ها آكنده از غم مى‏شود. همه اشك مى‏ريزند و مويه مى‏كنند و بر از دست رفتن پيشوايشان ناله مى‏زنند. بر اساس آنچه گذشت، تنها كسى كه خبر را قاطعانه تكذيب مى‏كند و تلاش دارد با تهديد، از گسترش آن جلوگيرى نمايد، عمر بن خطّاب است.

عبّاس، عموى پيامبر صلي الله عليه و آله ، با عمر سخن مى‏گويد؛ امّا او قانع نمى‏شود. مغيرة بن شعبه با ديدن چهره پيامبر صلي الله عليه و آله سوگند ياد مى‏كند كه پيامبر خدا در گذشته است؛ ولى عمر، او را دروغگو مى‏خوانَد و به فتنه‏انگيزى متّهم مى‏سازد.

ابو بكر در سُنح (در بيرون مدينه) به سر مى‏بَرد كه به او خبر مى‏دهند پيامبر خدا از دنيا رفته است. او به مدينه مى‏آيد و عمر را مى‏بيند كه براى مردم، سخن مى‏گويد و آنها را تهديد مى‏كند كه مبادا كسى مرگ پيامبر صلي الله عليه و آله را باور كند و خبر آن را بگستراند. عمر با ديدن ابو بكر مى‏نشيند.

ابو بكر به سوى جنازه مى‏رود و پوشش از چهره پيامبر صلي الله عليه و آله بر مى‏گيرد. خطبه‏اى كوتاه مى‏خواند و آيه: «و محمّد، جز پيامبرى نيست كه پيش از او هم پيامبرانى بوده‏اند. آيا اگر او بميرد يا كشته شود، [از دين او] باز مى‏گرديد؟» 1 را تلاوت

آل عمران، آيه

144 .