إنَّ هذَا الإِسلامَ دينُ اللّهِ الَّذِي اصطَفاهُ لِنَفْسِهِ، وَاصطَنَعَهُ عَلى عَينِهِ وأصفاهُ خِيَرَةَ خَلقِهِ، وأقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ. 1 اسلام، دين خداوند است كه آن را براى خود برگزيد و به ديده عنايت خويش، آن را بپروريد، و بهترين آفريدگان خود را ويژه آن ساخت و ستونهاىِ آن را بر دوستى خود، استوار داشت.
پيشوايان دينى و رهبران راستين سياسى امّت اسلامى، جلوههاى محبّت مردم به آفريدگارند و مهرورزى مردم به آنان، مهرورزى به خداست. بر اين اساس، پايگاه اصلى حكومت اسلامى، فراتر از بيعت و رأى مردم است. حكومت اسلامى، ريشه در عشق و محبّت مردم دارد؛ واين است راز آن همه تأكيد قرآن و احاديث اسلامى بر محبّت اهل بيت قدس سرهما .
از سوى ديگر، روشن است كه محبّت، امرى دستورى نيست. چنين نيست كه بتوان انسان را با بخشنامهاى، بر خلاف كشش درونى او، به مهرورزى به كسى يا چيزى واداشت.
انسان، عاشق زيبايىهاست. عشق به زيبايى، در اعماق جان انسان است. او به گونهاى فطرى، همه زيبايىهاى مادّى و معنوى را دوست دارد. بدينسان، اگر بينش، منش و كردار كسى را زيبا ديد، به او عشق مىورزد، و اگر نازيبا ديد، از او روى برمىتابد. اين، مقتضاى فطرت اوست، مگر اينكه فطرت او ديگرسان شود.
از اينجا در مىيابيم كه راز تأكيد بر محبّت اهل بيت، و فلسفه وجوب دوستى آن بزرگواران، ترغيب به شناخت واقعى آنهاست؛ چرا كه منش، رفتار و تعامل آنان با مردمان، آنسان زيبا و كششآفرين است كه شناخت بىپيرايه و واقعىْ همان، و دلبستگى و سپس وابستگى، همان. نمىشود آن همه زيبايى نهفته در رفتار على عليه السلام
نهج البلاغه: خطبه 198، دوستى در قرآن و حديث: 309 (اسباب خدا دوستى).