آن كه پيامبر را نافرمانى كند، خدا را نافرمانى كرده است. بر آستان در، مردى سبكمايه و درمانده نيست. او خدا و پيامبرش را دوست مىدارد و خداوند و پيامبر نيز او را دوست مىدارند».
[امّ سلمه گويد:] در را گشودم. او دو چوب چارچوب در را گرفت و آن هنگام كه صدا[ى پا] و حركتى نشنيد و من حجاب خود را پوشيدم، اجازه خواست و داخل شد. سپس پيامبر خدا فرمود: «او را مىشناسى؟».
گفتم: آرى. اين، على بن ابى طالب است.
فرمود: «درست گفتى. پوست او از پوست من، گوشت او از گوشت من، و خون او از خون من است و او ظرف دانش من است.
بشنو و گواه باش! او پس از من جنگكننده با ناكثين، قاسطين و مارقين است.
بشنو و گواه باش! به خدا سوگند، او زندهكننده روش من است.
بشنو و گواه باش! اگر بندهاى هزار سال از پس هزار سال ميان ركن و مقام [ابراهيم [خدا را بپرستد، سپس خداوند را ملاقات كند، در حالى كه دشمن على است، خداوندْ او را با بينى در آتش مىافكند». 1
1996.پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به من وحى كرد كه از ميان امّتم برايم برادر، وارث، جانشين و وصى مىگمارد.
گفتم: پروردگارا! او كيست؟
خداوند وحى فرستاد كه: «اى محمّد! او پيشواى امّت تو و حجّت من بر آنها پس از توست».
گفتم: پروردگارا! او كيست؟
المناقب: 86/77، تاريخ دمشق: 42/470/9042، علل الشرائع: 65/3 .