دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 5 -صفحه : 368/ 148
نمايش فراداده

عمّار با او سخن مى‏گفت و حسن عليه السلام بدو مى‏فرمود: «بى‏مادر! از كارِ [حكومت [ما كناره گير و از منبر ما دور شو» و عمّار به وى گفت: تو اين سخن را از پيامبر خدا شنيدى؟

ابو موسى گفت: اين دستان من، در گروِ آنچه گفتم! عمّار بدو گفت: همانا پيامبر خدا، اين سخن را تنها براى تو گفت و فرمود: «تو در فتنه نشسته باشى، بهتر است كه به پاخيزى».

آن گاه عمّار گفت: خداوند، آن كه را با وى (على عليه السلام ) در افتد و او را انكار كند، خوار و زبون سازد!

[نصربن مزاحم گويد:] عمر بن سعيد براى ما روايت كرد و گفت: مردى از قبيله نعيم، از ابو مريم ثقفى روايت كرد كه گفت: به خدا سوگند كه من آن روز، در مسجد بودم كه عمّار، ابو موسى را مخاطب قرار داده بود و داشت اين سخن را به وى مى‏گفت كه غلامان ابو موسى پيش دويدند و فرياد برآوردند: اى ابو موسى! اين، اشتر است. به قصر [حكومتى] آمد و ما را كتك زد و بيرون انداخت.

ابو موسى از منبر پايين آمد و وارد قصر شد. اشتر بر سر او فرياد زد: اى بى‏مادر! از قصر ما بيرون شو. خداوند، جانت را بگيرد! به خدا سوگند كه تو از قديم از منافقان بوده‏اى.

ابو موسى گفت: امشب را به من مهلت ده.

اشتر گفت: باشد؛ ولى امشب نبايد در قصر بمانى.

مردم ريختند كه اسباب و اثاثيه ابو موسى را غارت كنند كه اشتر، آنان را از اين كار باز داشت و از قصر بيرونشان كرد و گفت: من خود، او را بيرون مى‏رانم، و مردم از ابو موسى دست برداشتند. 1

تاريخ الطبرى: 4/486، الجمل: 251. نيز، ر. ك: تاريخ الطبرى: 4/482 .