دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 5
لطفا منتظر باشید ...
مالك، خود به امام عليه السلام پيشنهاد داد كه به
كوفه رود و آنچه را ابوموسى بر هم ريخته، اصلاح نمايد.2158.تاريخ الطبرى ـ به نقل از نصر بن مزاحم ـ : اشتر نزد
على عليه السلام رفت و گفت: اى اميرمؤمنان! به راستى كه من پيش از اين دو
نفر، مردى را به كوفه فرستادم؛ ولى نديدم كارى انجام دهد و از [انجام
دادن] آن، ناتوان بود، و اين دو (امام حسن و عمّار ياسر)، شايستهترين
كسانى هستند كه فرستادى تا كار، آن گونه كه مىخواهى انجام شود؛ امّا
نمىدانم چه خواهد شد.اى امير مؤمنان ـ كه خداوند، تو را گرامى بدارد! ـ اگر صلاح
مىدانى، مرا به دنبال آنان بفرست؛ زيرا مردم شهر [كوفه [از من نيك
اطاعت مىكنند و اگر به سوى آنان روم، اميدوارم كه هيچكس از آنان با
من مخالفت نكند.على عليه السلام فرمود: «بدانان ملحق شو».اشتر رفت تا به كوفه رسيد و مردم در مسجد بزرگ شهر، گِرد آمده
بودند. اشتر بر هر قبيلهاى كه مىگذشت و جمعى از آنها را در جلسهاى
يا مسجدى مىديد، دعوتشان مىكرد و مىگفت: همراه من به طرف
قصر حكومتى (دار الإماره) بياييد. او به همراه گروهى از مردم به قصر
رسيد. به زور، وارد قصر شد.ابو موسى در نماز خانه قصر، ايستاده بود و براى مردم، سخنرانى
مىكرد و آنان را از حركت، باز مىداشت. او مىگفت: اى مردم!
بهراستى كه اين، فتنهاى است كور و كَر كه بىساربانْ رها گشته است. آن
كه در اين فتنه خُفته باشد، از نشسته، بهتر است و نشسته، از ايستاده بهتر
است و ايستاده، از پياده بهتر است و پياده، از دونده بهتر است و دونده،
از سواره بهتر. اين، فتنهاى است كه چون دردِ شكم، محنتآور است و
از پناهگاه شما به سوى شما آمده است و خردمند را مانند كودكِ ديروز
به دنيا آمده، سرگردان مىكند. ما ياران محمّد صلي الله عليه و آله از فتنهها آگاهتريم.
وقتى فتنه روى مىآورد، مُشتَبَه است و آن گاه كه از ميان مىرود، آشكار
مىگردد.