دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 5 -صفحه : 368/ 182
نمايش فراداده

مرا با قريشْ چه‏كار؟ به خدا سوگند، پيش‏تر با آنان در حال كفرشان پيكار نمودم و امروز، در حالى كه فريب‏خورده‏اند، با آنان پيكار مى‏كنم. به راستى كه من ديروز، هماورد آنان بودم، چنان كه امروز چنينم.

به خدا سوگند، قريش از ما كينه‏اى ندارد، جز آن كه خداوند، ما را بر آنان برگزيد و ما آنان را در زمره خود آورديم. آنان چنان بودند كه شاعر جاهلى گفته است:

*به جانم سوگند كه صبحگاهان، شير خالص

* نوشيدى و سرشير و خرماى بى‏هسته خوردى.

ما اين رتبه را به تو داديم و تو بلند مرتبه نبودى ما اين رتبه را به تو داديم و تو بلند مرتبه نبودى و ما در اطراف تو اسبان كوتاه مو و نيزه‏ها فراهم كرديم». 1 2184.شرح نهج البلاغة ـ به نقل از زيد بن صَوحان، از سخنرانى امام على عليه السلام در سرزمين ذو قار ـ: خداوند سبحان مى‏دانست كه من، حكومت در ميان امّت محمّد صلي الله عليه و آله را خوش نمى‏داشتم؛ چرا كه [از پيامبر صلي الله عليه و آله [شنيده بودم كه مى‏فرمود: «هيچ حاكمى، كار امّت مرا به‏دست نمى‏گيرد، جز آن كه روز قيامت، در حالى كه دست‏هايش به گردنش بسته است، او را در حضور مردمان مى‏آورند. پرونده‏اش گشوده مى‏شود. اگر عدالت‏پيشه باشد، نجات مى‏يابد و اگر ستم پيشه باشد، سقوط مى‏كند». و همه شما بر من اجتماع كرديد و طلحه و زبير با من بيعت نمودند. من نيرنگ را در چهره آنان و پيمان‏شكنى را در چشمانشان مى‏ديدم. سپس از من اجازه عمره خواستند و من به آنان فهماندم كه قصد عمره ندارند. به سوى مكّه رفتند، عايشه را سبُك و خوار كردند و فريفتند. فرزندان طُلقاء به همراه آنان حركت كردند و وارد بصره شدند و مسلمانان را در آن‏جا كشتند و كارهاى زشتى انجام دادند.

نهج البلاغة: خطبه 33، بحار الأنوار: 32 و ما در اطراف تو اسبان كوتاه مو و نيزه‏ها فراهم كرديم». 1 2184.شرح نهج البلاغة ـ به نقل از زيد بن صَوحان، از سخنرانى امام على عليه السلام در سرزمين ذو قار ـ: خداوند سبحان مى‏دانست كه من، حكومت در ميان امّت محمّد صلي الله عليه و آله را خوش نمى‏داشتم؛ چرا كه [از پيامبر صلي الله عليه و آله [شنيده بودم كه مى‏فرمود: «هيچ حاكمى، كار امّت مرا به‏دست نمى‏گيرد، جز آن كه روز قيامت، در حالى كه دست‏هايش به گردنش بسته است، او را در حضور مردمان مى‏آورند. پرونده‏اش گشوده مى‏شود. اگر عدالت‏پيشه باشد، نجات مى‏يابد و اگر ستم پيشه باشد، سقوط مى‏كند». و همه شما بر من اجتماع كرديد و طلحه و زبير با من بيعت نمودند. من نيرنگ را در چهره آنان و پيمان‏شكنى را در چشمانشان مى‏ديدم. سپس از من اجازه عمره خواستند و من به آنان فهماندم كه قصد عمره ندارند. به سوى مكّه رفتند، عايشه را سبُك و خوار كردند و فريفتند. فرزندان طُلقاء به همراه آنان حركت كردند و وارد بصره شدند و مسلمانان را در آن‏جا كشتند و كارهاى زشتى انجام دادند. نهج البلاغة: خطبه 33، بحار الأنوار: 32