دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ جلد 5
لطفا منتظر باشید ...
شگفتا از اين كه آنها در كنار ابو بكر و عمر به همكارى ايستادند؛
ولى بر من ستم روا مىدارند، با آن كه خود مىدانند كه من كمتر از آن
دو نيستم! اگر مىخواستم [اسرارشان را] بگويم، مىگفتم. معاويه از
شام برايشان نامهاى نوشت و آن دو را با نامه فريب داد و آنها نامه را از
من پنهان كردند. آن دو خروج كردند تا نابخردان را به اين توهّم اندازند
كه خون عثمان را طلب مىكنند.به خدا سوگند كه هيچ زشتىاى را در من سراغ نداشتند و ميان من و
خود، عدالت و انصاف را حَكَم نكردند، و بهراستى كه خون عثمان در
آنها ريشه دارد و مىبايد از آنان ستانده شود.چه نوميد است اين دعوت كننده! كيست كه فرا مىخوانَد؟ و چه
پاسخى دريافت كرده است؟ به خدا سوگند، آنان در يك گمراهىِ كَر
كننده و نادانىِ كوركنندهاند و بهراستى كه شيطان، حزبش را براى آن دو
فراخوانده و از ميان آنان، سواره و پيادهاش را به دست آورده تا ستم را
به جايش بازگردانَد و باطل را به حدّ نصاب خود رسانَد».آن گاه دستانش را [به نفرين] بلند كرد و گفت:«بار خدايا! طلحه و زبير از من جدا شدند و به من ستم كردند و عليه
من مجهّز شدند و بيعتم را شكستند. آنچه را بستند، تو بِگُشا و آنچه را
محكم كردند، تو بشكَن و هيچ گاه آنان را مبخش، و بدى را در آرزوها
و كردارشان نشانشان ده!». 1
2185.الإرشاد: از سخنان على عليه السلام ـ به هنگامى كه از ذو قار به
سمت بصره حركت كرد ـ: پس از حمد و سپاس خداوند و درود بر
پيامبر خدا. امّا بعد؛ بهراستى كه خداوند، جهاد را واجب كرد و آن را
بزرگ شمرد و آن را سبب يارى خود قرار داد. به خدا سوگند كه دين و
دنيا، جز با جهاد، سامان نمىگيرد و بهراستى كه شيطان،