دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 5 -صفحه : 368/ 348
نمايش فراداده

گفتم: اى اميرمؤمنان! تو مردى دلاورى. آيا نشنيدى كه پيامبر خدا مى‏فرمود: «جنگ، نيرنگ است؟».

على عليه السلام فرمود: «چرا».

گفتم: به خدا سوگند، اگر از من بپذيرى، آنان را پس از وارد شدن، بيرون مى‏كنم و آنان را رها مى‏سازم كه در پشت كارها بينديشند و ندانند سبب آن چيست، بدون آن كه نقصى بر تو وارد گردد يا گناهى بر تو باشد.

فرمود: «اى ابن عبّاس! از خُرده‏گيرى‏هاى تو و معاويه، چيزى بر من پوشيده نيست كه بخواهى آن را به من گوشزد كنى. اگر مشورت تو را نپذيرفتم، بايد از من اطاعت كنى».

گفتم: من چنين خواهم كرد؛ زيرا كم‏ترين حقّى كه بر من دارى، اطاعت است، و خداوند، توفيق دهنده است. 1

ر.ك: ج 4، ص 156 (كنار نهادن كارگزاران عثمان).

3 / 3

امام معاويه را به بيعت فرا مى‏خوانَد

2369.امام على عليه السلام ـ از نامه‏اش به معاويه، هنگامى كه براى خلافت با وى بيعت شد: از بنده خدا، على، اميرمؤمنان، به معاوية بن ابى سفيان. پس از حمد و سپاس خداوند ؛ به درستى كه عذر مرا درباره خودتان و رويگردانى‏ام را از شما دانستى، تا آن‏جا كه از آن، چاره‏اى نبود و راه فرارى وجود نداشت. حرف و حديث، طولانى است و سخن، بسيار. آنچه گذشته، گذشته است و آنچه پيش آمده، پيش آمده

مروج الذهب: 2/364، تاريخ الطبرى: 4/441، الكامل فى التاريخ: 2/307 .