مىنمود. مولا عليه السلام از جمله افتخارات دوران حكومتش را تباه ساختن اين جريان و خشكانيدن ريشه اين فتنه دانسته و فرموده است:
أنا فَقَأتُ عَينَ الفِتنَةِ، ولَم تَكُن لِيَتَجَرَّأَ عَلَيها غَيري. 1 من چشم فتنه را درآوردم كه جز من كسى جرئت آن را نداشت.
نبرد با قيافههاى حق به جانب، قاريانى كه زمزمههاى قرآنى زندگىشان را فراگرفته بود و با ظاهرى خداجويانه نداى «لا حُكْمَ إلاّ للّه؛ حُكم، تنها از آنِ خداست!» بر زبان داشتند، بسى دشوار بود. آنان شبزندهدارى مىكردند، سر بر زمين مىنهادند و سجدههاى طولانى بهجاى مىآوردند، پيشانىهاى پينهبسته داشتند، در انتقادْ هيچ مرزى را رعايت نمىكردند و بهعنوان چهرههاى مهم و استوار در راه دين، شُهره بودند؛ امّا اَسَفا كه دلى بيمار، انديشهاى تُنُك و خِردى كمسو داشتند. برخورد با جريان تعمّقْ راستى را ـبا توجّه به آنچه آمد ـ در آن روزگاران جز از على عليه السلام برنمىآمد.
قلع و قمع جريان قاريان، بصيرت و قاطعيت ويژهاى لازم داشت و اين كار، تنها از على عليه السلام برمىآمد. چنين است كه امام عليه السلام در رويارويى با «ناكثين» و «قاسطين» نفرمود اگر من نبودم، ديگرى نمىتوانست چنين كند؛ امّا در برخورد با فتنه «خوارج» فرمود:
لَم تَكُن لِيَجتَرِئَ عَلَيها أحدٌغَيري.
جز من كسى بر آن كار، جرئت نداشت.
لَولا أنا ما قوتِلَ...
اگر من نبودم، كسى نمىتوانست نهروانيان را بكشد.
نهجالبلاغة : الخطبة 93 .