دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 6 -صفحه : 439/ 313
نمايش فراداده

مى‏شمارد، و هرگاه چيزهايى مطرح شود كه نمى‏داند آن را منكر مى‏شود و تكذيب مى‏كند و به خاطر نادانى‏اش مى‏گويد: «اين را نمى‏شناسم» و «فكر نمى‏كنم كه چنين باشد» و «گمان نمى‏برم كه وجود داشته باشد» و «كجا چنين چيزى است؟». همه اينها به علّت اعتماد به نظر خود و ناآگاهى از مقدار جهالتش است و به علّت مشتبه شدن كار، از آنچه معتقد است، جدا نمى‏شود و بهره نمى‏برد و حق را منكر مى‏گردد و در نادانى متحيّر مى‏ماند و از دانشجويى سر بر مى‏تابد.

سه. تكفير و متّهم ساختن

از جمله ثمرات تلخ و زيانبار تندروى‏هاى از سر جهل و افراطگرى‏هاى بى‏بنياد و تعمّق در دين و خود محورى‏هاى زاييده از آن، متّهم ساختن ديگران به بى‏دينى است. سطحى‏نگرانِ جامد و خودپسند كه خود و چگونگى رفتار خود را معيار حق گرفته‏اند، سريع و بدون هيچ پايه و بنيادى درباره ديگران داورى مى‏كنند و چوب تكفير را بر سر هر آن‏كه چون آنها نمى‏انديشد، فرود مى‏آورند.

خوارج، چنين بودند. آنها كه خودْ حَكَميّت را بر امير مؤمنان تحميل كرده بودند، بدون اين‏كه اندكى فرصتِ انديشيدن بر خود روا دارند و در آنچه به وجود آورده‏اند، تأمّل كنند، چوب تكفير را فراز آوردند و على عليه السلام را كه تبلور ايمان و تجسّم عينى حق‏مدارى و جلوه والاى الهى‏نگرى بود، تكفير كردند، و شگفتا كه به قتل هر كه بر اين باور نبود، فتوا دادند و كسانى را بدين‏جهت از دم تيغ گذراندند. 1

آنان در اين راه همى پيش رفتند و تكفير را قانونمند كردند و هر آن‏كه را مرتكب كبيره مى‏شد، كافر مى‏دانستند. از اين روى در يكى از جنگ‏ها وقتى از فرمانده خود كه «قطرى» نام داشت ، پرسيدند كه جنگ خواهد كرد يا نه و او جواب منفى داد و بعد تصميم به جنگ گرفت، سپاهيان گفتند كه او دروغ گفته و كافر شده است.

از جمله عبد اللّه‏ بن خباب بن اَرَت را كه داستانش مشهور است (ر. ك: ح 2692).