من شما را آوردم، چون نزديك كوفه رسيديد، دستور دادم در نُخيله 1فرود آييد و در لشكرگاهتان بمانيد و دست به شمشير باشيد و خود را مهيّاى جنگ نگه داريد و زياد به ديدار فرزندان و همسرانتان نپردازيد، كه رزمندگان آناناند كه براى جنگ پايدارند، آستين بهر نبرد بالا زدهاند، از بيدار ماندن در شبها و تشنگى در روزها و از گرسنگى و خستگى نمىنالند.
برخى از شما عذرخواهانه با من فرود آمدند و برخى هم از روى نافرمانى به شهر وارد شدند. نه آنان كه ماندند، ثبات و صبر ورزيدند و نه آنانكه به شهر رفتند، دوباره نزد من بازگشتند. به لشكرگاهم نگاه كردم، جز پنجاه تن در آن نبود. چون چنين ديدم، نزد شما به كوفه وارد شدم و تا امروز نتوانستهام شما را با خودم از آن بيرون ببرم!
پس منتظر چيستيد؟ آيا نمىبينيد كه از اطراف شما كاسته و شهرهايتان گشوده شده است و پيروان من در شهرها كشته شدهاند و لشكرگاههاى شما خالى مىشود و شهرهايتان مورد هجوم قرار مىگيرد، با آن كه شمار شما بسيار و نيرو و دلاورىتان فراوان است؟ پس در چه فكرى هستيد؟ خدا خيرتان دهد! از كجا بر شما مىتازند؟ شما را چه مىشود؟ چگونه از حق منحرف مىشويد؟ و چگونه افسونتان مىكنند؟! اگر شما مصمّم و هماهنگ بوديد، به فكر حمله به شما نمىافتادند.
هلا كه دشمنان هماهنگ و همدست و دلسوز يكديگر شدند و شما سست و نيرنگباز و پراكنده گشتيد! اگر چنين ادامه دهيد، در نظر من كامياب بهشمار نمىآييد. خفتگانتان را بيدار كنيد، در راه حقّتان همدست شويد و دل به جنگ با دشمنتان بدهيد. خالص از ناخالص روشن شده است و بر هر كه بينا باشد، صبحْ آشكار است.
محلّى نزديك كوفه به سمت شام، جايى كه امام عليه السلام به سوى آن بيرون رفت. (معجم البلدان: 5 / 278)