هَيهاتَ! أن أطلَعَ بِكُم سَرارَ العَدلِ أو اُقيمَ اعوِجاجَ الحَقِّ! 1 هيهات كه به يارى شما تاريكى را از چهره عدالت بزدايم و كجىاى را كه در حق راه يافته، راست نمايم!
چرا آنان را درد جانكاه حيات سياسى خود دانسته، مىفرمود:
اُريدُ اُداوي بِكُم وأنتُم دائي. 2 مىخواهم به وسيله شما درمان كنم؛ امّا شما درد من هستيد.
و از نافرمانىها و سركشىها ناله مىكرد و مىفرمود:
مُنيتُ بِمَن لا يُطيعُ. 3 به كسانى مبتلا شدهام كه پيروى نمىكنند.
و از گرايشهاى پراكنده، وانبوه بىثمرِ حضور با دلهاىِ ناپيوستهشان شكوه مىكرد و مىفرمود:
لا غِناءَ في كَثْرةِ عَدَدِكُم مَعَ قِلَّةِ اجتِماعِ قُلوبِكُم. 4 بىنيازى با شمارِ بسيارتان نيست، با آن كه دلهايتان، كم به هم پيوسته است.
و داشتن يارانى اندك در حدّ نيروهاى بدر را تمنّا مىكرد و مىفرمود:
لو كانَ لي بِعَدَدِ أهلِ بَدرٍ .... 5 اگر يارانى به تعداد بدريان داشتم....
و...؟
بارى! آن همه واپسگرايى، پس از آن رويكرد شگفت در هنگامه بيعت، ريشه در
1 - ر.ك:
ص 38، ح 2769. 2 - جلد ششم / بخش ششم / پيكار دوم / فصل
سيزدهم / آغاز برانگيخته شدن اعتراض. 3 - فصل سوم / گرفتار نافرمانان. 4 - فصل سوم / سپاهِ فراوان،
امّا بىثمر. 5 - فصل سوم / آرزوى يارانى به تعداد اهل
بدر.