همراهى، آيا نشاندهنده آن نيست كه حكومت كردن بر اساس مبانى
سياست علوى و با شيوه رفتار حكومتىِ على عليه السلام ، عملاً و در عينيت
جامعه، امكانپذير نيست ومدينه فاضله علوى، صحنهاى جز صفحه
ذهن و عالم پندار ندارد؟در اين بحث مىكوشيم تا در حدّ توان و امكان، بر اساس متون
تاريخى و واقعيت جامعه اسلامى آن روز، به پاسخ سؤال ياد شده
بپردازيم. امّا پيشتر، سزاوار است كه چند نكته را، گرچه گذرا، طرح
كنيم:
1. نقش خواص در دگرگونىهاى سياسى و اجتماعى
نقش خواص و نخبگان در دگرگونىهاى جامعه، نقشى بنيادين وگسترده است. آنها بيشترين و مؤثّرترين تأثير را در تحوّلات سياسى و
اجتماعى، در طول تاريخ اين بخش از جامعه داشتهاند. 1به
واقع، آنان غالباً به جاى تودههاى مردمْ تصميم مىگيرند، و مردمان،
غالباً در پيروى از آنان، درنگ نمىكنند. شگفتا كه در اين نقشآفرينى و
جريانسازى، آنان بدانگونه نقش بازى مىكنند كه مردم مىپندارند
خود، تصميم گرفتهاند و با اراده خود، راه مىروند!در روزگارى همچون صدر اسلام، رؤساى قبايل، در دگرگونىهاى
سياسى و اجتماعى، نقشِ محورى داشتند. در روزگارى ديگر، نخبگان
فكرى و پيشوايان اجتماعى چنين نقشى داشتند، و امروز، سردمداران
احزاب و تشكّلهاى سياسى و مديران نهادهاى بزرگ فرهنگى،
آموزشى و اطّلاعرسانى و گردانندگان مطبوعات و ديگر رسانهها ،
جريانسازان و نقشآفرينان و تصميمگيرندگان اصلى جوامع
هستند.
ر.ك: ميزان
الحكمة با ترجمه فارسى / جلد دهم / بخش 418 / آنچه توده مردم را فاسد مىكند.