فصل پنجم: بىطرفى شمارى از ياران امام
5 / 1
جرير بن عبد اللّه بجلى
2793.وقعة صِفّين ـ به نقل از صالح بن صدقه كه پس از بياننامه امام على عليه السلام به معاويه و فرستادن آن توسط جرير بن عبد اللّه و
درنگ دراز مدّت او نزد معاويه، آورده استـ: پس از آن كه جرير نزد
على عليه السلام بازگشت، سخنان تهمتآميز مردم درباره جرير در مسئله
معاويه زياد شد... جرير كه آن حرفها را شنيد، به قرقيسيا 1 رفت، مردمى از
قسر 2 از بستگان او نيز به او پيوستند. 32794.امام على عليه السلام ـ پيش از آن كه جرير بن عبد اللّه جدا شود،
درباره وى گفته بود ـ: امّا اين مرد خشن در جاهليت (يعنى جرير بن
عبد اللّه بجلى)، او همه را پايينتر از خود مىپندارد و همه را كوچك
شمرده، تحقير مىكند. او لبريز از آتش است، در عين حال، در پى
رياست و حكومت است. و اين يك چشم (يعنى اشعث)، او را گمراه
ساخته به طغيان مىكشاند. اگر سخنى با وى بگويد، دروغ
1 - قرقيسيا،
شهرى بر كرانه فرات و خابور، نزديك رقّه . (تقويم البلدان : 281)2 - طايفهاى از قبيله بجيله.3 - وقعة
صفّين: 59 ـ 61.