معاويه، برخلاف آناست كه گذشت. در روايت است كه او به فرجام
كار آگاه بود و شاهد حال هم گواه آن است، جز آنكه وى با آن كار،
جلوى شتاب در كشته شدن خود و تسليم شدن يارانش را به معاويه
گرفت و لطفى در آن بود كه وى تا زمان وفاتش زنده بماند و لطفى براى
باقى ماندن بسيارى از پيروان، خانواده و فرزندانش بود، و نيز دفع
فسادى در دين كه مىتوانست از فسادى كه با آتشبس او پديد آمد،
بسى بزرگتر باشد و او داناتر بود كه چه كرده است، به همان دليل كه
ياد كرديم و جهات آن را بيان كرديم. (پايان كلام شيخ مفيد)علاّمه مجلسى مىافزايد: سيّد مهنّا بن سنان نيز همين سؤال را از علاّمه
حلّى در مورد امير مؤمنان پرسيد. وى جواب داد كه: احتمال دارد او را
از وقوع شهادت در آن شب خبر داده بودند؛ ولى نمىدانست در چه
وقتى از آن شب يا در كجا كشته مىشود و پاسخ ديگر اينكه تكليف
حضرتش با تكليف ما متفاوت است. پس جايز است كه خون شريف
خود را در راه خداى متعال نثار كند، همان گونه كه بر مجاهد، واجب
است پايدارى كند، هر چند مقاومتش به شهادت بينجامد.
پاسخ علاّمه طباطبايى
علاّمه سيّد محمّد حسين طباطبايى ـ رضوان اللّه تعالى عليه ـ در اينباره مىفرمايد:امام عليه السلام به حقايق جهان هستى، در هرگونه شرايطى وجود داشته باشند،
به اذن خدا واقف است، اعم از آنها كه تحت حس قرار دارند و آنها كه
بيرون از دايره حساند، مانند موجودات آسمانى و حوادث گذشته و
وقايع آينده. دليل اين مطلب، از راه نقل، روايات متواترى است كه در
جوامع حديث شيعه مانند كتاب الكافى و بصائر الدرجات و كتب
صدوق و كتاب بحار الأنوار و غير آنها ضبط شده است.