چه داشت؟
آن تنهايى شگفتآور، پس از آن رويكرد ناباورانه در تأييد و همراهى، آيا نشاندهنده آن نيست كه حكومت كردن بر اساس مبانى سياست علوى و با شيوه رفتار حكومتىِ على عليه السلام ، عملاً و در عينيت جامعه، امكانپذير نيست ومدينه فاضله علوى، صحنهاى جز صفحه ذهن و عالم پندار ندارد؟
در اين بحث مىكوشيم تا در حدّ توان و امكان، بر اساس متون تاريخى و واقعيت جامعه اسلامى آن روز، به پاسخ سؤال ياد شده بپردازيم. امّا پيشتر، سزاوار است كه چند نكته را، گرچه گذرا، طرح كنيم:
نقش خواص و نخبگان در دگرگونىهاى جامعه، نقشى بنيادين و گسترده است. آنها بيشترين و مؤثّرترين تأثير را در تحوّلات سياسى و اجتماعى، در طول تاريخ اين بخش از جامعه داشتهاند. 1به واقع، آنان غالباً به جاى تودههاى مردمْ تصميم مىگيرند، و مردمان، غالباً در پيروى از آنان، درنگ نمىكنند. شگفتا كه در اين نقشآفرينى و جريانسازى، آنان بدانگونه نقش بازى مىكنند كه مردم مىپندارند خود، تصميم گرفتهاند و با اراده خود، راه مىروند!
در روزگارى همچون صدر اسلام، رؤساى قبايل، در دگرگونىهاى سياسى و اجتماعى، نقشِ محورى داشتند. در روزگارى ديگر، نخبگان فكرى و پيشوايان اجتماعى چنين نقشى داشتند، و امروز، سردمداران احزاب و تشكّلهاى سياسى و مديران نهادهاى بزرگ فرهنگى، آموزشى و اطّلاعرسانى و گردانندگان مطبوعات و ديگر رسانهها ، جريانسازان و نقشآفرينان و تصميمگيرندگان اصلى جوامع هستند.
ر.ك: ميزان الحكمة با ترجمه فارسى / جلد دهم / بخش 418 / آنچه توده مردم را فاسد مىكند.