دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 7 -صفحه : 344/ 156
نمايش فراداده

تلاش‏هاست و ديگر افراد، پيروانى بى‏اختيار و دنباله‏روانى بدون موضع‏اند.

از اين رو، بايد با تأكيد، اين حقيقت را باز گوييم كه وقتى گفته مى‏شود كه مردم، على عليه السلام را تنها گذاشتند، يعنى خواص، نخبگان و رؤساى قبايل جامعه اسلامى، او را وا گذاشتند. اين واقعيت تلخ، در مردم عراق و بويژه كوفيان، نمود روشن‏ترى دارد.

اكنون و پس از بيان آنچه كه چونان درآمدى بر اين بحث آمد، به بررسى علل تنها ماندن على عليه السلام ، بر اساس سخنان و كلام خود مولا مى‏پردازيم.

تنهايى على از زبان خود او

پيش‏تر گفتيم كه تاريخ، گواه صادق اين مدّعاست كه ايّام كوتاه حكومت على عليه السلام ، جلوه زيباترين چهره حكومتِ استوار بر ارزش‏هاى انسانى بوده است. شيوه حكومت او نه تنها براى انسان‏هاى معتقد به ارزش‏هاى انسانى اسلام، جاذبه‏آفرين بود، كه انسان‏هاى بى‏اعتماد به اين ارزش‏ها نيز مجذوب آن بودند و گاه از اين‏كه آن شُكوه و جاذبه را بر زبان آورند، تن نمى‏زدند. بدين‏سان، فاصله گرفتن مردم را نبايد در نااستوارى شيوه حكومتى امام على عليه السلام جستجو كرد؛ بلكه بايد علل و عوامل آن را كاويد كه بى گمان، زمينه‏ها و اسباب و دلايلى ديگر دارد.

على عليه السلام ، خود به گونه‏اى روشن و به بهترين وجه، از رويگردانى مردم از حكومتش سخن گفته است و چرايى و چگونگى رويكرد آغازين، و رويگردانى واپسين آنان را به خويش، ضمن خطابه‏ها و پاسخگويى به پرسش‏ها بيان كرده است.

اكنون بر آنيم كه زمينه‏ها، دلايل و علل رويگردانى مردم و تنهايى على عليه السلام را بررسى كنيم: