دشوار الهى براى پرورش انسانها سخن مىگويد و تأكيد مىكند كه مصائب و دشوارىهاى گونهگون زندگى، در جهت سازندگى معنوى انسان و پاكسازى او از رذايل اخلاقى، بويژه خودخواهى و كبر و برترىجويى است، بدان گونه كه خداوند متعال، نماز، روزه و زكات را براى چنين هدفى تشريع كرده است.
آنگاه، امام عليه السلام مردمان را به نگريستن به تاريخ و تأمّل در حوادث و عبرتآموزى از سرنوشت انقلابهاى دينى فرا مىخواند، تا چگونگى فرجام آنها را دريابند و نقش اختلاف و تفرقه را در به شكست انجاميدن دعوتها بازشناسند، تا مبادا برترىجويىها و خودخواهىهاى نخبگان و خواص، و پيروىهاى ناآگاهانه عوام، حكومت اسلامى را به سرنوشت انقلابهاى پيشين دچار سازد.
امام عليه السلام در اين بخش از سخن، با صراحتْ اعلام خطر مىكند و با كلامى روشن، بر خواص و عوام، حجّت را تمام مىكند:
ألا و انَّكُم قَد نَقَضتُم أيدِيَكُم مِن حَبلِ الطّاعَةِ، وثَلمتُم حِصنَ اللّهِ المَضروبَ عَلَيكُم بِأَحكامِ الجاهِلِيَّةِ،... وَاعلَموا أنَّكُم صِرتُم بَعدَ الهِجرَةِ أعراباً و بَعدَ المُوالاةِ أحزاباً، ما تَتَعَلَّقونَ مِن الإِسلامِ إلا بِإسمِهِ ولا تَعرِفونَ مِنَ الايمانِ إلاّ رَسمَهُ. 1 همانا شما رشته فرمانبردارى را از دستها بُريديد و با داورىهاى دوران جاهليت، در دژ خداوندى كه پيرامونتان بود، رخنه كرديد... و بدانيد كه شما پس از هجرت، به خوى باديهنشينى بازگشتيد و پس از پيوند دوستى، دسته دسته شديد. با اسلام، جز به نام آن، بستگى نداريد و از ايمان، جز نشان آن را نمىشناسيد.
نهج البلاغة: خطبه 192.