2956.الاستيعاب: چون او (ابن ملجم) را گرفتند، على عليه السلام فرمود: «او را حبس كنيد. 1 اگر من مُردم، او را بكُشيد، ولى مُثلهاش نكنيد و اگر نمُردم، پس تصميم عفو يا قصاص با خود من است». 2
2957.تاريخ الطبرى ـ به نقل از اسماعيل بن راشد ـ: على عليه السلام فرمود: «آن مرد (ابن ملجم) را بياوريد». او را نزد على عليه السلام آوردند. سپس فرمود: «اى دشمن خدا! آيا به تو نيكى نكرده بودم؟».
گفت: چرا.
فرمود: «پس چه چيزى تو را بر اين كار وا داشت؟».
گفت: چهل روز تيغ خود را تيز كردم و از خدا خواستم كه با آن، بدترينِ خلقش كشته شود!
حضرت فرمود: «جز اين نمىبينم، كه با همين تيغ كشته مىشوى و تو را نمىبينم، جز اينكه از بدترين خلقِ خدايى». 3
2958.تاريخ الطبرى ـ به نقل از اسماعيل بن راشد ـ: مردم به حضور حسن عليه السلام آمدند و از حادثهاى كه براى على عليه السلام پيش آمده بود، بىتاب بودند. در همان حال كه ابن ملجم هم دست بسته در برابرش بود، امّ كلثوم دختر على عليه السلام با گريه خطاب
1 - در مصدر «بنشانيد» است؛ ليكن آنچه در متن آمده، صحيح
است، چنان كه در ساير نقلها آمده است. 2 - الاستيعاب: 3/219/1875، الرياض النضرة: 3/236 . 3 - تاريخ الطبرى: 5/145،
المعجم الكبير: 1/99/168، الكامل فى التاريخ: 2/435.