به آنها نزديك شوند ، ولي خيلي هم سست و شل نباش كه هر كه تو را مي بيند تحقيرت كند . يعني اسلام نمي پسندد كه يك نفر مسلمان تحت عنوان اينكه با نفس بايد مبارزه كرد خود را به صورت يك فرد پست و حقير درآورد كه هر كس به او مي رسد اعتنا به وي نكند . عزت و شرافت را بايد حفظ كرد : و لله العزش و لرسوله و للمؤمنين (1) . قرآن چنين مي گويد .
در اخلاق عارفانه و صوفيانه [ نقطه ضعفي وجود دارد ] با اينكه [ عرفا ] به اخلاق اسلامي خيلي خدمت كرده اند زيرا مروج آن بوده اند به زبان شعر ، نثر و تمثيل ، ولي بشر گاهي اشتباه مي كند .
اين تعليم اميرالمؤمنين را ببينيد كه : و لا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا ، و يا تعليم امام صادق ( ع ) و لا تكن واهنا يحقرك من عرفك ، [ و در مقابل ، اين قول را ببينيد كه ] ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه مي گويد : ابراهيم ادهم ( 2 ) گفت كه من هيچوقت آنقدر خوشحال نشدم كه در سه موقع خوشحال شدم : ( 3 ) يكي اينكه يك وقتي سوار بر كشتي بودم . در آنجا مردي بود كه مردم را مي خنداند ( آكتور بود ) و اهل كشتي دور و بر او را گرفته بودند و او هم بازي درمي آورد .
من هم آنجا بودم اين مرد جزء داستانهايش نقل مي كرد كه ما سرباز بوديم و در فلان جا مي جنگيديم و افراد را مي گرفتيم . بعد براي اينكه بگويد
1. سوره منافقون ، آيه 8 . 2. ابراهيم ادهم امير بوده ، بعد توبه مي كند و صوفي مي شود . 3. البته او از جنبه اخلاقي مي گويد .