كرامت نفس در قرآن و حديث - تعلیم و تربیت در اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعلیم و تربیت در اسلام - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چطور اينها را مي كشيديم و مي آورديم ، به اطراف نگاه كرد ، ديد هيچكس از من مناسب تر براي كشيدن توي صحنه نيست ، آمد و موي سرم را گرفت و مرا كشان كشان آورد و گفت ما اينجور مي كشيديم . بسيار خوشحال شدم ، چون ديدم در كشتي هيچكس از من پست تر در نظر او نيست . ( و ابن ابي الحديد هم اين را به عنوان مطلب خوب بيان مي كند . اين ، نقطه مقابل گفته حضرت علي ( ع ) و امام صادق ( ع ) است ) . در وقت ديگري مريض بودمو در مسجدي خوابيده بودم . موقعي بود كه گداها را بيرون مي كردند . مؤذن - كه فراش هم بود - آمد به من گفت بلند شو برو بيرون . من مريض بودم و نمي توانستم بلند شوم . ديد من نمي توانم بلند شوم ، پاي مرا گرفت و از مسجد بيرون انداخت. خيلي خوشحال شدم كه در نظر او اينقدر پست هستم . ( اين شخص تحت عنوان مبارزه با خودپرستي و نفس پرستي ، حقارت و اهانت را دارد تحمل مي كند ، و اين را تحت عنوان اخلاق ، خاطره خوش براي خود مي داند ) . وقت ديگر پوستيني داشتم ، به آن نگاه كردم ، نفهميدم شپش آن بيشتر است يا پشمش : فلم اميز بين شعره و القملة . اينها البته با اخلاق اسلامي جور در نمي آيد . اسلام مي گويد به دهان آن مرد مسخره چي بكوب ، يا نظافت را از ايمان مي داند . ولي اينها همه به حساب مخالفت و جهاد با نفس گذاشته شده ، و اينها درست نيست. همچنين ابن ابي الحديد نقل مي كند - به عنوان مدح - كه شخصي يكي از مشاهير تصوف را به مهماني دعوت كرد . او رفت ، آن شخص معذرت خواست . دفعه دوم و سوم هم همين طور ، و او به روي خود نياورد و اصلا از اين تحقير ناراحت نشد . ( صوفيه از تحقير ناراحت نمي شدند : الصوفيه لا يغضب و لا يضجر ) . آن مرد بعدا او را ستايش كرد كه تو خيلي آدم بزرگواري هستي ، من سه دفعه به تو توهين كردم و تو ناراحت نشدي .

صوفي گفت : " نه ، اين فضيلتي نيست ، تو مرا براي خلقي مدح مي كني كه سگ هم همين خلق را دارد ، به سگ هم اگر نان بدهي مي آيد و اگر ندهي عقب مي رود " . اين درويش از اين توهين ناراحت نمي شوددر حالي كه آن شخص كرامت انساني او را لكه دار كرده ، و به علاوه در جواب مدح او مدل خود را سگ قرار مي دهد . از " جنيد " هم كلامي نقل مي كنند كه يك جمله اش جمله خوبي نيست ، دو جمله اش خوب است . مي گويد: لا يكون العارف عارفا حتي يكون كالارض يطؤه البر والفاجر . " عارف ، عارف نيست مگر اينكه مثل زمين بشود كه همه او را لگد كنند . كسحاب يظل كل شي ء ( كه البته حرف درستي است ) مانند ابر باشد كه بر همه سايه اندازد .

و كالمطر يسقي ما ينبت و ما لا ينبت . و مانند باران باشد كه بر زمين رويا و باير ببارد . اين هم درست است . حال جمله اول را با اين مقايسه كنيد : در " وسائل " بابي دارد تحت عنوان كراهت ظلم و اينكه انسان اختيار مال خود را دارد ،اختيار شغل خود را دارد و حتي زنش را مي تواند طلاق دهد ، ولي اختيار آبرويش را ندارد و نمي تواند بگويد اختيار آبروي خودم را دارم . اين يكي از اصول اخلاق اسلامي است : حفظ شرافت و كرامت نفس ، كه انشاء الله در جلسه آينده درباره آن بيشتر بحث مي كنيم .

در کتاب منتشر شده اين صفحه خالي بوده است.

كرامت نفس در قرآن و حديث

بسم الله الرحمن الرحيم در جلسه گذشته بحث ما رسيد به مسئله كرامت نفس و يا عزت نفس و تعبيراتي امثال اينها كه در متون تعليمات اسلامي وارد شده است ، و گفته شد اين خود مسئله اي است كه كمتر مورد توجه واقع شده و يا اساسا مورد توجه واقع نشده است و حال آنكه ما ريشه و مبنا و زير بناي اخلاق اسلامي را از همين جا مي توانيم استنباط و استخراج كنيم ، از نوعي بازگشت دادن انسان به خود و متوجه كردن او به شرافت و كرامت ذاتي خويش . اولا بايد ببينيم آيا در متون اسلامي چنين تعبيراتي كه از آن توجه دادن انسان به خود ، و در واقع نوعي ادراك عظمت و اهميت خود ، مفهوم باشد وجود دارد يا نه ؟ و اگر وجود دارد ، احيانا با بعضي تعليمات ديگر اسلام كه درباره نفي خود است تعارض ندارد ؟

عزت نفس

در بسياري از تعبيرات اسلامي اين حالت غرور يا مناعت و احساس شرافت ، تحت عنوان " عزت نفس " بيان شده است . در رأس اينها تعبير خود قرآن كريم است كه تعبيري حماسي است : و لله العزش و لرسوله و للمؤمنين . عزت اختصاصا از آن مؤمنان است ،يعني مؤمن بايد بداند عزت اختصاصا در انحصار مؤمنان است و اوست ، كه بايد عزيز باشد ، عزت شايسته اوست و او شايسته عزت است . اين يك نوع توجه دادن به نفس است . حديثي است نبوي : اطلبوا الحوائج بعزش الانفس ( 1 ) . اگر حاجتي به ديگران داريداز آنها بخواهيد ، ولي با عزت نفس بخواهيد ، يعني براي حاجتي كه داريد ، خودتان را نزد ديگران پست و ذليل نكنيد ، عزتتان را حفظ كنيد و در حالي كه آن را حفظ مي كنيد اگر حاجت و نيازي داريد آن را طرح كنيد ، نياز خودتان را با قيمت از دست رفتن عزتتان رفع نكنيد جمله معروفي است در نهج البلاغه كه حضرت ضمن خطابه اي به اصحابشان مي فرمايند : فالموت في حياتكم مقهورين و الحياش في موتكم قاهرين ( 2 ) . مردن اينست كه بمانيد ولي مغلوب و مقهور باشيد ، و زندگي اين است كه بميريدولي پيروز باشيد . اينجا اساسا مسئله عزت و قاهريت و سيادت آنقدر ارزش والايي دارد كه اصلا زندگي بدون آن معني ندارد ، و اگر باشد مهم نيست كه تن انسان

1. نهج الفصاحة ، حديث 325 ، ص 64 .

2. نهج البلاغه ، خطبه 51 .

/ 130