پرسش و پاسخ
سخن يكي از حضار : همان طور كه جناب آقاي مطهري فرمودند " برخي ايراد مي گيرند كه عبادت يا به طمع بهشت است و يا به خاطر ترس از جهنم " . عبادت يك معناي بالاتري دارد كه نماز و روزه و استغفار و ساير اعمال عبادي براي رسيدن به آن معناست .عبادت يعني تبعيت از آن سير تكاملي كه خدا و جهان هستي براي هر موجودي معين كرده تا كمال خود را بيابد ، و شامل همه موجودات هم مي شود : يسبح لله ما في السموات و ما في الارض و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون خدا احتياجي به اين نماز و روزه ندارد .او موجودات را خلق كرده براي اينكه هر موجودي راه تكاملي خود را طي كند و به هدف خلقت برسد . . . استاد : بيان آقاي مهندس تاج را من فقط يك توضيح مي دهم و در عين حال يك تكميلي هم براي آن لازم است .اينجا سه مطلب هست . يك مسئله همان است كه در قرآن مطرح شده درباب عبادت تكويني كه قرآن هر كاري را كه هر موجودي ( در هر جايي و در هر درجه اي كه هست ) انجام مي دهد ، تسبيح و عبادت مي نامد ، و آن بر اساس اين است كه همه موجودات به سوي كمال مي روند و كمال مطلق خداوند است ، يعني همه چيز به سوي خداوند در حركت است . اين يك بحث است كه از بحث ما بيرون است . بعد مي آييم سراغ عبادت انسان ، يعني كارهاي اختياري انسان . مطلبي كه ايشان مي خواستند بگويند ، مطلب درستي است ،و آن اين است كه فقهاء اين را مطرح كرده اند كه هر عملي ، اگر انسان آن عمل را به داعي - يعني به انگيزه - رضاي خدا انجام بدهد مي شود عبادت ، البته عملي كه پيكره اش هم صلاحيت داشته باشد . يعني هر عملي كه في حد ذاته ، عمل خوبي باشد و مصلحت ، باشد ، اگر انسان آن را براي خدا انجام بدهد و انگيزه اش در آن كار خدا باشد ، عبادت است . بنابراين ممكن است خوابيدن انسان هم عبادت بشود . گفته اند اگر كسي زندگيش را آنچنان تنظيم بكند كه هر كارش در جا و در وقت واقع بشود ، خودش را هم آنچنان تربيت بكند كه واقعا اعمالش را براي خدا انجام دهد ، او شبانه روز در عبادت است :خوابش عبادت است ، بيداريش عبادت است ، غذا خوردنش عبادت است ، راه رفتنش عبادت است ، لباس پوشيدنش عبادت است . همه كارهايش عبادت است ، چون فرض اين است كه همه را براي خدا انجام مي دهد . اين مطلب درستي است ، و اين كه انسان بايد هميشه در حال عبادت باشد معنايش همين است . به اين معنا يك لحظه هم نبايد باشد كه انسان در حال عبادت نباشد . ولي اشتباه نشود ، اين يك وقت سبب نشود كه ما خيال بكنيم چون هر كاري كه مصلحت باشد اگر براي خدا انجام بدهيم عبادت است ، پس من در مطب خودم هستم ، فرض اين است كه كارم را براي خدا انجام مي دهم و عبادت مي كنم ، پس نيازي به آن عبادت كه روحش ذكر خدا و خلوت با خدا و فراموش كردن غير خدا و انقطاع از غير خداست نيست . نه ، آن عبادت در جاي خودش به هر حال لازم است . اگر آن نباشد ، اين صورت نمي گيرد .و آن يعني كاري كه محض عبادت است و هيچ مصلحتي غير از عبادت ندارد . ما در اسلام دو جور كار داريم ، يك كار را اصطلاحا مي گويند عبادت محض ، يعني كاري كه مصلحتي غير از عبادت ندارد ، مثل نماز . يك كارهاي ديگر داريم كه مصلحتهاي زندگي استو ما مي توانيم آنها را به صورت عبادت درآوريم و بايد هم درآوريم . پس مطلبي كه جنابعالي فرموديد كه هر كار وقتي كه در راه رضاي خدا و براي خدا باشد عبادت است ، بسيار مطلب درستي است ولي به شرط اينكه اشتباه نشود كه پس اين بي نياز كننده ماستاز آن عبادتيكه اصلا كارش فقط اين است كه انسان توجه به خدا دارد و استغفار مي كند . نه ، اين ، انسان را از آن بي نياز نمي كند . پيغمبر هم هيچوقت خودش را از آن بي نياز نمي دانست ، اميرالمؤمنين هم خودش را از آن بي نياز نمي دانست ،و هيچ انساني از آن بي نياز نمي شود . س : آيا انسان در كارها به هر حال تحت تأثير يك ميل نيست ؟ وقتي انسان كاري را انجام مي دهد ، يا به خاطر حفظ آبرو است يا به خاطر مصلحت خود و يا به خاطر دستور دين كه اگر آن را انجام ندهد در خود احساس ناراحتي مي كند . پس به هر حال انسان كار را تحت تأثير يك كشش و يك نيرو انجام مي دهد و اراده مستقل نيست . . . استاد : بحثي كه ايشان طرح كردند ، به مناسبت بحث اراده بود . ما در مسئله اراده فقط از جنبه تربيتي ، يعني از اين نظر بحث كرديم كه جزء نيروها و استعدادهايي كه در انسان از نظر تربيت بايد پرورش پيدا بكند اراده است مسئله اراده وقتي درباب تربيت طرح مي شود از يك جنبه روي آن بحث مي شود ، و در جاهاي ديگر از جنبه هاي ديگر طرح مي شود . آنچه شما طرح كرديد ، از جنبه مسئله جبر و اختيار است كه الان نمي توانيم آن را طرح كنيم كه اصلا معني اختيار چيست ؟حرف اول همين است كه خود اختيار چيست ؟ ما اين را در جلد دوم اصول فلسفه طرح كرده ايم و در آنجا مسائل نوي طرح نموده ايم كه در كلمات قدماي ما نبوده ، در كلمات امروزيها هم نديده ايم . همچنين ملاك مسؤوليت چيست ؟ اين كه انسان مسؤول است ، انسان چه جور باشد مي تواند مسؤول باشد و چه جور باشد نمي تواند مسؤول باشد ؟ بعد مسئله وابستگي اراده مطرح مي شود كه آيا واقعا وقتي انسان اراده مي كند ، باز تحت تأثير جاذبه يك ميل است ، يا اينكه نقش اراده اين است كه در ميان ميلهاي مختلف و متضاد يكي را برمي گزيند ، و حتي گاهي هيچ ميلي وجود ندارد ، عليرغم همه ميلها راهي را انتخاب مي كند ، يعني ميل وجود ندارد و فقط عقل حكم مي كند . ما نگفتيم اراده از شؤون عقل است ، عرض كرديم اراده وابسته به عقل است آن طور كه ميل وابسته به طبيعت است ، يعني ميل قوه مجريه طبيعت است ، اراده قوه مجريه عقل ، نه اينكه اراده عين عقل باشد . اراده ، نيروي ديگري است در انسان . اي بسا صاحب عقل هاي خيلي قوي و نيرومند كه اراده شان ضعيف است ، و اي بسا صاحب اراده هاي بسيار قوي كه عقلشان ضعيف است . اينها دو قوه است ، منتها كار اراده اين است كه طرحهاي عقل را اجرا مي كند . گاهي عقل انسان به يك چيزي حكم مي كند كه در حال حاضر هيچگونه ميلي نسبت به آن وجود ندارد ، يعني تمايلات ، همه در جهت عكس است . ميل اساسا آينده سرش نمي شود ، و اين خصوصيت ميل است .ميل همان است كه در بچه است . بچه وقتي كه يك غذايي را مي خواهد ، الان مي خواهد ، و وقتي به او مي گويند : حالا اين را نخور تا حالت خوب شود ، بعدها زيادش را مي خوري ، چون فكرش را ندارد ، لج مي كند كه نه ، من همين الان بايد بخورم . ميل به زمان حال تعلق مي گيرد. يعني اشتهاي غذاي چهل سال ديگر اكنون وجود ندارد ، آن اشتهايي كه وجود دارد متعلق به زمان حال است . ولي عقل مي گويد : رب اكلة منعت من اكلات . اين يك خوردن مانع صد تا خوردن ديگر در آينده مي شود . با اينكه الان ميلي نسبت به آن وجود ندارد ، ولي فكر مي كند ، ترجيح مي دهد و انتخاب مي كند . مسئله ديگر وابسته بودن اراده است به جايي . اصلا مسئله مهم در جبر و اختيار اين است كه آيا اراده خودش به جايي بسته هست يا نيست ؟( 1 ) . . .1. [ بقيه مطلب روي نوار ضبط نشده است ] .