دو نوع محبت
ما از همين جمله اي كه مي گويند متحدالمال همه اديان است شروع مي كنيم . آيا دوست داشتن چيزي براي خود هميشه منطقي است ؟ ممكن است بگوئيد : اصلا ما به اين مطلب ايراد داريم ، به جهت اينكه مي گويد براي ديگران همان را دوست بدار كه براي خود دوست مي داري .ممكن است انسان براي خودش چيزي را دوست بدارد كه نبايد دوست بدارد ، يعني مسئله محبوب و مطبوع بودن يك چيز براي انسان غير از مسئله مصلحت بودن آن چيز براي انسان است . اگر يك كسي بيماري قند دارد و عسل برايش بد است ولي خودش عسل را دوست دارد، به او بگويند چون تو عسل را براي خودت دوست داري با اينكه برايت بد است ، براي همه مردم دوست بدار حتي براي كساني كه براي آنها هم بد است . آيا مقصود چنين چيزي است ؟ يا اينكه نه ، اينجا محبت ، محبت عاقلانه و منطقي است كه مساوي با مصلحت است ، و مقصود اين است كه از نظر آنچه كه واقعا خير و سعادت است ، همين طور كه هميشه خير و سعادت خودت را مي خواهي ، خير و سعادت عموم مردم را نيز بخواه . خير و سعادت مردم را خواستن ، با اين محبتي كه ما عموما مي گوئيم و مسيحيها مي گويند ،با محبت ظاهري ، يعني كاري كردن كه طرف خوشش بيايد متفاوت است . مثلا مادر و پدري به فرزند خودشان محبت دارند ، خير و سعادت او را مي خواهند . اين خواستن خير و سعادت فرزند ، دو جور ممكن است تجلي داشته باشد . پدر و مادرهاي نادان كه بچه شان را دوست دارند و مي خواهند به او محبت كنند ، مقياس محبت كردنشان اين است كه اين بچه چه را مي خواهد ، همان را به او بدهيم ، يعني محبتشان به اين شكل ظهور مي كند كه اين بچه چه را دوست دارد ، هر چه را كه او دوست دارد همان را به او بدهيم . و هر چه را كه اين بچه دوست ندارد و دشمن دارد آنرا به او ندهيم .فلان غذا را بچه دوست دارد ، من هم بچه ام را دوست دارم و نمي توانم او چيزي را دوست داشته باشد و به او ندهم . اما يك دوائي را ، يك آمپولي را كه اين بچه اساسا دشمن دارد و نمي خواهد ، من هم چون بچه ام را دوست دارم ، بگويم چون بچه ام نمي خواهد من هرگز او را ناراحت نمي كنم . اين يك جور محبت كردن است. و يك جور محبت كردن ، محبت مقرون به منطق است ، يعني محبت موافق با مصلحت كه شامل زمان حال و زمان استقبال هر دو مي شود . آن محبتي كه واقعا احسان و محبت است ، ممكن است مطابق خوشايند اين بچه باشد و ممكن است مطابق خوشايند او نباشد . پس اگر ما بخواهيم اين دستور كلي را كه در همه اديان آمده است اينجور تفسير بكنيم كه واقعا مقصود همه اديان از محبت كردن همين بوده كه با مردم جوري رفتار كنيد كه آنها دوست مي دارند ، [ و به عبارت ديگر ] هميشه با مردم طوري رفتار كنيد كه مردم دوست دارند شما با آنها آنجور رفتار كنيد ، در اين صورت بايد بگوئيم اين دستور اديان العياذ بالله يك دستور غلطي است ، در همه اديان اين دستور غلط بوده . محبت كردن و احسان نمودن و خير رساندن به افراد و به جامعه نمي تواند بر اين مقياس باشد كه اينها چه را دوست دارند . اين مثل را مكرر گفته ايم : طبق اين منطق بايد بگوئيم كه اداره راديو ( 1 ) اين عمل را خيلي به اصطلاح منطقي و درست انجام مي دهد . هميشه از مردم مي پرسد كه شما چي دوست داريد كه من همان چيزي را كه شما دوست داريد پخش كنم ،هر صفحه اي كه شما دوست داريد همان را بگذارم . ممكن است اكثريت مردم چيزي را دوست داشته باشند كه وقتي آن را بگذاري ، آنها را بيشتر به بدبختي و فساد بكشاند . ولي او اگر مي خواهد محبتش ، محبت واقعي باشد نبايد تابع آمار باشد كه اغلب بچه ها ، جوانها ، پسرها و دخترها هستندكه تقاضا مي كنند فلان صفحه را بگذار . بعد هم مي گويد : ما در خدمت مردم هستيم ، ما داريم به مردم خدمت مي كنيم ، هر چه دلشان مي خواهد همانرا مي گذاريم . نه ، موافق ميل رفتار كردن ، غير از مطابق مصلحت رفتار كردن است . آن پدر و مادر هم محبت عميق و عاقلانه و منطقي شان نمي تواند محدود باشد به خواست فرزند و به زمان حال ، آينده را هم بايد در نظر بگيرند .مصلحت جمع مقدم بر مصلحت فرد است
به علاوه ، يك وقت هست پاي فرد در ميان است ، و يك وقت هست پاي جمع در ميان است . باز مثال به همان پدر و مادر مي زنيم كه چند پسر و دختر در خانه شان هست و همه را هم دوست دارند . يكي از اين بچه ها ، نسبت به افراد ديگر ، متعدي و متجاوز است . پدر1. [ بايد توجه داشت كه اين بحثها قبل از انقلاب اسلامي ايراد شده است ] .