تفكر شرط اساسي تسلط بر سرنوشت خود و بر جامعه - تعلیم و تربیت در اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعلیم و تربیت در اسلام - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلق باشد . محيط و جامعه و اوضاع اجتماعي ، به طور جبر مطلق بر انسان حكمفرما نيست ، يعني چنين نيست كه انسان نتواند در اين سيل ، خودش براي خودش هيچگونه تصميمي بگيرد ، جايش را عوض كند و حتي مسير خود را برخلاف مسير آن انتخاب كند ، بلكه مي تواند در اين آبي كه جاري است و خودبخود افراد را حركت مي دهد ، سير را در خلاف جهت مسير اين آب قرار بدهد و احيانا در سرنوشت اين سيل تاثير ببخشد و آن را در مسير ديگر بيندازد . مي دانيم كه تعليمات اسلامي براساس اين نظر است والا مسؤوليت ، تكليف ، امر به معروف ، نهي از منكر ، جهاد و امثال اينها ، اصلا معني نداشت، بلكه عقوبت كردن و پاداش دادن معني نداشت . اگر بنا باشد انسان مجبور مطلق باشد ، هر فرد در مقابل جامعه ، مجبور مطلق و دست بسته مطلق باشد ، اصلا خوبي و بدي و قهرا پاداش و كيفر - چه در دنيا و چه در آخرت - براي انسانها معني ندارد . تعليمات اسلامي بر ضد اين [ فكر ] است .

تفكر شرط اساسي تسلط بر سرنوشت خود و بر جامعه

براي اينكه انسان بر سرنوشت خود و نيز بر جامعه خود مسلط باشد - لااقل در اين حد كه صد درصد تسليم اوضاع و احوالي كه بر او احاطه كرده است نباشد - شرط اساسي ، تفكر است . اين تفكر اخلاقي كه مورد بحث استچيزي است نظير " محاسبةالنفس " ، يعني انسان بايد در شبانه روز فرصتي براي خودش قرار بدهد كه در آن فرصت ، خودش را از همه چيز قطع كند و به اصطلاح نوعي درون گرائي نمايد ، به خود فرو رود و درباره خود و اوضاع خود و تصميماتي كه بايد بگيرد و كارهايي كه بايد انجام دهد و آنچه كه واقع شده ، ارزيابي كارهاي خودش در گذشته ، ارزيابي رفقائي كه با آنها معاشرت مي كند ، ارزيابي كتابهايي كه آن كتابها را مطالعه كرده است ، درباره همه اينها فكر كند .

مثلا كتابي را خوانده ، بعد بنشيند فكر كند كه من از اين كتاب چه گرفتم ؟ اين كتاب در من چه اثري گذاشت ؟ آيا اثر خوب گذاشت يا اثر بد ؟ بعد در انتخاب كتاب ديگر [ دقت مي كند ] . انسان كه آنقدر وقت و فرصت ندارد كه تمام كتابهاي دنيا را مطالعه كند ، بلكه بايد انتخاب نمايد .

جمله اي از اميرالمؤمنين نقل كرده اند كه در نهج البلاغه نيست ولي در كتب حديث هست : العمر قصير و العلم كثير ، فخذوا من كل علم ظروفه و دعوا فضوله ( 1 ) . ( تعبير ، چنين چيزي است ) . عمر كوتاه است و علم زياد ( يعني آموختني زياد ) پس ، از هر علمي آن خوبيهايش را بگيريدو زياديهايش را رها كنيد . بنابراين حتي در كتاب خواندن ، انسان بايد انتخاب داشته باشد . در رفيق و معاشر ، انسان بايد انتخاب داشته باشد ، و انتخاب بدون فكر معني ندارد . حساب بكند روي رفقا و دوستانش ، كه از معاشرت آنها چه بهره و نصيبي مي برد ؟خوب ؟ بد ؟ روي كارهاي شخص خودش فكر كند كه چه اثري روي او گذاشته و چه نصيب و بهره اي از آنها برده است . مهمتر ، هر كاري كه مي خواهد درباره آن تصميم بگيرد ، اول فكر بكند ، بعد تصميم بگيرد ، در صورتي كه غالبا تصميماتي كه ما مي گيريم ، از حد لازم تفكر قبلي كم بهره است ،

1. بحار 219 / 1 با تفاوت در عبارت .

/ 130