شجاعت حضرت زينب
( س )
يا جريان حضرت زينب سلام الله عليها . اگر براي زن " جبن " به معناي يك خوي و خلق اخلاقي خوب بود ، حضرت زينب مي بايست از همه زنهاي ديگر ترسوتر و بي شخصيت تر باشد و به اصطلاح معروف سرش از لاك خودش بيرون نيايد.مگر دم دروازه كوفه كسي زينب را مجبور كرده بود كه بيايد سخنراني بكند ؟ مگر سخنراني قابل اجبار است ؟ ! يا در مجلس ابن زياد مگر كسي زينب را مجبور كرده بود كه آنچنان در مقابل ابن زياد بايستد - و حتي به او ناسزا بگويد - كه واقعا خطر كشته شدن خودش و كسانش وجود داشت ؟ ! و بالاتر از اين ، در مجلس يزيد است با آن طنطنه و دبدبه كه خيلي با مجلس ابن زياد فرق مي كرد ، چون اولا ابن زياد حاكم بود و يزيد خليفه ، و ثانيا ابن زياد در كوفه بود و يزيد در شام ، و شام به اعتبار اينكه مجاور با بيزانس ( قسطنطنيه آن وقت ) بود ، معاويه به بهانه اينكه ما بايد شوكت ظاهري اسلام را حفظ كنيم ، دستگاه شام را دستگاه قيصري و كسرائي و سلطنتي كرده بود كه تواريخ هم نوشته اند يك كاخهاي تو درتو با درهاي تو درتو و فراشها بوده است كه از اين در بايد داخل آن در شد ، از آن در داخل آن در . . . يك بارگاه بسيار عظيم ، كرسيهاي زرين آنجا نهاده اند ، سفرا و امرا آنجا نشسته اند ، يك مجلس فوق العاده با ابهتي . ولي اين زن اصلا اينها را به چيزي نمي گيرد ، به يزيد مي گويد : تو حقيرتر و كوچكتر از اين هستي كه من تو را مخاطب خودم قرار بدهم ، تو ارزش اينكه من تو را مخاطب خودم قرار بدهم را نيز نداري . آيا يك زن ترسو مي تواند اين كار را بكند ؟ نه . در آنجا حداكثر اين بود كه جان زينب در خطر بود . در خطر باشد .از دادن جان كه نمي ترسيد . عزت و شرفش در خطر نبود ، برعكس بر عزت و شرفش با اين شجاعت افزوده مي شد . پس اين تفاوت مربوط به يك وضع خاصي است كه زن دارد و تازه اين تفاوت در رفتار است نه در اخلاق و شخصيت. از نظر شخصيت اخلاقي هيچ فرقي بين زن و مرد نيست ، و مي دانيم كه مرد هم اگر در يك شرايطي امانتدار اجتماع باشد ، آنجا كه مي خواهد امانت را حفظ كند ، ديگر جاي بخشندگي و شجاعت نيست ، جاي عمل متواضعانه نيست ، آنجا كه امانتدار است جاي عمل متكبرانه و محتاطانه و ممسكانه است . وصلي الله علي محمد وآله الطاهريندر کتاب منتشر شده اين صفحه خالي بوده است.
1. سوره طه ، آيه 14 .2. سوره عنكبوت ، آيه . 45 .
پيوند عبادت با برنامه هاي تربيتي
بسم الله الرحمن الرحيم بحث مختصري [ داريم ] درباره عوامل تربيت صحيح و كسب اخلاق صحيح از نظر اسلام ، يعني عواملي كه دين مقدس اسلام به آنها توجه كرده است . يكي از آن عوامل ، تعقل و تفكر و تعلم است كه قبلا تحت عنوان غايات و اهداف از آن نام برديم .تعقل و تفكر براي روشن شدن است ، يعني حكم [ چراغ ] را دارد براي انسان . درباره اين عامل بحث شد . عامل دوم كه در اسلام روي آن زياد تكيه شده است تقوا و تزكيه نفس است كه در خود قرآن كريم به آن تصريح شده است . تقوا و تزكيه موجب پرورش اراده انسان مي شود و اراده را آماده مي كند براي به كار بستن .يعني روشن شدن به تنهايي كافي نيست ، بايد روشن شد و بايد اقتدار پيدا كرد براي به كار بستن . تقوا و تزكيه نفس به اراده اخلاقي انسان قدرت و توانايي به كار بستن مي دهد ، و تا حدودي در مكتبهاي غيرمذهبي هم هست ولي نه به اين شكل كه در مكاتب مذهبي وجود دارد . عامل سوم كه منظور ما بيشتر بحث درباره اين عامل است مسئله عبادت است به عنوان يك عامل براي تربيت و كسب اخلاق فاضله . همانطور كه تفكر و تعقل براي روشن شدن فكر براي قوه عاقله بود ، و تقوا و تزكيه نفس براي تقويت نيروي اراده در انسان ، عبادت براي تقويت عشق و علاقه معنوي و ايجاد حرارت ايماني در انسان است ، يعني همانطور كه ايمان خودش به نوبه خود منشأ عبادت است ، عبادت هم تقويت كننده ايمان است كه به اين مطلب در متون اسلامي زياد تصريح شده است ، يعني تأثير متقابل ايمان و عمل در يكديگر . ايمان به نوبه خود منشأ عمل مي شود ، و عملي كه منبعث از آن ايمان است منشأ تقويت همان ايمان مي گردد .روح عبادت
مكرر گفته ايم كه روح عبادت تذكر است يعني ياد خدا بودن و از غفلت از خدا خارج شدن . اقم الصلوش لذكري ( 1 ) . و در آيه ديگر مي فرمايد : ان الصلاش تنهي عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر ( 2 ) . عبادت كه براي تذكر است در اسلام به عنوان فريضه و نافله زياد توصيه شده است ، و اسلام با موجباتي كه روح عبادت يعني تذكر را از ميان مي برد و غفلت ايجاد مي كند نيز مبارزه كرده است . هر چه كه موجب انصراف و غفلت انسان از خدا بشود به نوعي ممنوع1. سوره طه ، آيه 14 .2. سوره عنكبوت ، آيه . 45 .