پيروي از اكثريت - تعلیم و تربیت در اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعلیم و تربیت در اسلام - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيروي از اكثريت

مسئله ديگر مسئله عدد است . انسان همان طور كه گوسفند صفت از گذشتگان پيروي مي كند ، در مقابل جمع و عدد كه قرار مي گيرد مي خواهد همرنگ جماعت شود . مي گويند : " خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو " . وقتي جماعت رسوا باشد همرنگ جماعت شدن رسوا شدن است .

ولي در انسان تمايل به اينكه همرنگ جمع شود زياد است . در فقهاء ، اين قضيه زياد است . يك فقيه مسئله اي را استنباط مي كند ولي جرأت نمي كند ابراز نمايد . مي رود مي گردد ببيند در فقهاء عصر ، هم فكر و هم رأي براي خودش پيدا مي كند يا نه ،و كمتر فقيهي است كه وقتي رفت گشت و ديد هيچكس چنين چيزي نگفته جرأت كند فتوايش را اعلام نمايد . يعني وقتي خودش را در راهي تنها مي بيند وحشت مي كند . ساير رشته ها هم چنين است ، گو اينكه حالا تك روي مد شده و فرنگي ها تك روي را مد كرده اند ،يعني قضيه روي غلطك افراط افتاده است ، هر كس كوشش مي كند يكجور مخصوص باشد كه بگويند فكر تازه اي دارد . درست بر ضد قدماء . قدماء اگر يك حرفي از خودشان بود از تنهائي وحشت مي كردند بگويند ، و براي اينكه بگويند ما تنها نيستيم عده اي را همفكر خود اعلان مي كردند . بوعلي تصريح مي كند كه من هر حرفي دارم به زبان ارسطو مي گويم ، براي اينكه اگر به زبان خودم بگويم كسي قبول نمي كند . ملاصدرا اصرار دارد كه حرف قدما را بياورد و حرفهاي خودش را با آنها توجيه كند . چون آنوقت پيروي از جمع مد بود . حالا به عكس ، اگر كسي سخني بگويد كه ديگري آن را گفته است ، ديگر ارزشي ندارد . ولي به هر حال قرآن [ ملاك قرار دادن ] كثرت را مذمت مي كندو مي گويد كثرت معيار نيست . امام ( ع ) مي فرمايد : قرآن كثرت را مذمت كرده است آنجا كه مي فرمايد : و ان تطع اكثر من في الارض يضلوك عن سبيل الله ، ان يتبعون الا و ان تطع اكثر من في الارض يضلوك عن سبيل الله ، ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون ( 1 ) . اگر اكثر مردم را پيروي كني تو را گمراه مي كنند ، چون اكثر مردم تابع عقل نيستند ، تابع گمان و تخمين اند . همينكه چيزي در خيالشان پيدا مي شود دنبالش مي روند . چون اكثر اينجور هستند پس به اكثر اعتماد نكن . اين هم خودش نوعي ديگر استقلال بخشيدن به عقل است و دعوت به اينكه عقل بايد معيار باشد .

بي اعتنائي به تشخيص مردم

امام ( ع ) در دنباله همين مطالب تعبيري مي فرمايد كه هشام ! به حرف مردم اعتنا نكن ، به تشخيص مردم اعتنا نكن ، تشخيص ، تشخيص خودت باشد . اي هشام ! اگر در دست تو يك گردو باشد و هر كس به تو برسد بگويد به به ! چه گوهر عالي يي ! در هيچ خزانه اي پيدا نمي شود ، اگر هم بگويند گوهر ، تو كه مي بيني ، نبايد گول آنها را بخوري . نقطه مقابلش : و اگر در دست تو گوهري باشد و هر كس به تو برسد بگويد اين گردو را از كجا آورده اي ؟ تو نبايد اعتنا كني . اگر

1. سوره انعام ، آيه . 116 .

/ 130