عوامل تربيت 2 محبت تقويت حس حقيقت جوئي ، مراقبه و محاسبه
بسم الله الرحمن الرحيم از جمله مسائلي كه در مورد تعليم و تربيت اسلامي مطرح است ، مسئله محبت و نقطه مقابل آن ، خشونت است . البته نقطه مقابل محبت ، معمولا بغض است ، ولي اثر محبت ، احسان و نرمي است ، و اثر بغض ، خشونت و سختگيري . مي دانيم كه بعضي ها به چشم انتقاد به اين تعليم و تربيت اسلامي نگريسته و گفته اند كه در اسلام آنچنان كه بايد و به قدر كافي روي مسئله محبت و اثرش كه نرمي و احسان است تكيه نشده است ، و اگر در اسلام مسئله محبت به انسانها و مسئله احسان به انسانها و نرمش در مقابل انسانها مطرح است ، در مقابل ، مسئله دشمن داشتن انسانها و خشونت به خرج دادن و به يك معنا بدي كردن هم مطرح است . باز مي دانيم كه آنها كه زياد روي محبت تكيه مي كنند مسيحيها هستند و كشيشهاي مسيحي . اينها خيلي دم از محبت مي زنند و مي گويند عيساي مسيح تنها به محبت دعوت مي كرد ، در محبت هم استثنا نمي كرد ميان اينكه افرادي كه بايد به آنها محبت بشود خداپرست باشند يا نباشند ، پيرو عيسي باشند يا نباشند ، بلكه مي گفت به همه محبت كنيد . در يكي از كتابهاي تاريخ اديان و شايد در يك مقاله اي كه ترجمه شده بود خواندم كه يك جمله است كه در همه اديان بزرگ دنيا آمده است و متحد المال همه اديان است ،در مسيحيت هست ، در دين يهود هست ، در دين زردشت هست ، در دين اسلام هست ، در دين بودا هست ، و آن اين است كه " براي ديگران همان را دوست بدار كه براي خود دوست مي داري ، و همان را دشمن بدار كه براي خود دشمن مي داري " كه ما به اين مضمون در اسلام زياد داريم مانند : احبب للناس ما تحب لنفسك و اكره لهم ما تكره لنفسك ( 1 ) . اين دستور كه در اسلام نيز هست يك دستور كلي و مطلق است .حال آيا اسلام در اين قاعده عمومي ، استثنائي آورده است و در اديان ديگر استثنائي نيست ؟ در مسيحيت استثنائي نيست ولي در اسلام استثناست ؟ كه در واقع اسلام مي گويد براي مردم دوست بدار آنچه را كه براي خود دوست مي داريمگر بعضي از مردم ؟ يا : براي مردم دوست بدار آنچه را براي خود دوست مي داري مگر در بعضي از امور ؟ آيا در اسلام استثنائي هست ؟ يا نه ، آنچه در اسلام با مسيحيت ( 2 ) اختلاف هست ، در تفسير محبت است نه در اين اصل كلي .1. نهج البلاغه ، نامه 3 با اين عبارت : فاحبب لغيرك ما تحب لنفسك و اكره له ما تكره لها .2. البته ما با توجه به تعليمات كشيشها داريم حرف مي زنيم ، به تعليم خود عيساي مسيح كار نداريم .