خدمات متقابل اسلام و ایران

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 247/ 181
نمايش فراداده
بر سر ما نمي تافت ما راحت تر كار مي كرديم ! در صورتي كه اگر خورشيد نبود روز هم نبود . اين دو جريان تنها محصول شكستن حصارهاي خارجي و به وجود آمدن دروازه هاي باز نبود ، عامل ديگر ، برداشتن مانع تحصيلي از سر راه توده مردم ايران بود كه قبلا اجتماع طبقاتي و رژيم موبدي به وجود آورده بود . اسلام اعيان و اشراف را نمي شناخت و علم را به طبقه روحاني و يا طبقات ديگر اختصاص نمي داده از نظر اسلام موزه گر و كوزه گر همان اندازه حق تحصيل و آموزش دارد كه فلان شاهزاده . از قضا نوابغ از ميان همين بچه موزه گرها و بچه كوزه گرها ظهور مي كنند . برداشتن اين مانع داخلي و آن مانع خارجي سبب شد كه ايرانيان مقام شايسته خويش را چه از نظر پيشوايي ساير ملل و چه از نظر شركت در بناي عظيم تمدن جهاني اسلام احراز كنند . اسلام ، ايراني را هم به خودش شناساند و هم به جهان ، معلوم شد كه آنچه درباره ايراني گفته شد كه نبوغ و استعدادش فقط در جنبه هاي نظامي است و دماغ علمي ندارد غلط است ، عقب افتادن ايراني در برخي دوره ها از نقص استعدادش نبوده بلكه بواسطه گرفتاري در زنجير رژيم موبدي بوده است و لهذا همين ايراني در دوره اسلامي نبوغ علمي خويش را در اعلي درجه نشان داد . رژيم موبدي استعداد كش پيش از اسلام سبب شده است كه برخي خارجيان اشتباه كرده اساسا استعداد ايرانيان را تحقير كنند . مثلا گوستاولوبون مي گويد : اهميت ايرانيان در تاريخ سياست دنيا خيلي بزرگ بوده است ولي بر عكس در تاريخ تمدن خيلي خرد بوده است . در مدت دو قرن كه ايرانيان قديم بر قسمت مهمي از دنيا سلطنت داشتند شاهنشاهي فوق العاده با عظمتي به وجود آوردند ، ولي در علوم و فنون و صنايع و ادبيات ابدا چيزي ايجاد نكردند و به گنجينه علوم و معرفتي كه از طرف اقوام ديگري كه ايرانيان جاي آنها را گرفته بودند چيزي نيفزودند . . .

ايرانيان خالق نبودند بلكه تنها رواج دهنده تمدن بودند و از اين قرار از لحاظ ايجاد تمدن اهميت آنها بسيار كم بوده است ( 1 ) . كلمان هوار ، مورخ فرانسوي ، مولف كتاب " ايران باستاني و تمدن ايران " مي گويد : ايران مملكتي بود نظامي كه چه علوم و چه صنايع و فنون محال بود در آنجا نشو و نمو نمايد و پزشك يوناني كه در مدارس مناطق مديترانه تربيت مي شد تنها نماينده علوم در ايران بود ، همچنانكه هنرمندان بيگانه از قبيل يونانيان و اهالي ليدي و مصريها تنها نمايندگان صنعت و هنر در آن مرز و بوم بودند و هكذا مستوفيها نيز كلداني و آراميهاي سامي نژاد بودند ( 2 ) . ژ . راولينسون در كتاب " سلطنتهاي پنجگانه بزرگ عالم مشرق زمين " گفته است : ايرانيان قديم ابدا كمكي به ترقي علم و دانش ننمودند . روح و قريحه اين قوم هيچ وقت با تحقيقاتي كه مستلزم صبر و حوصله باشد ، با تجسسات و تتبعات و كاوشهاي پر زحمتي كه مايه ترقيات علمي است ميانه نداشته است . . . ايرانيان از آغاز تا پايان سلطنت و عظمتشان ابدا التفاتي به تحصيلات علمي نداشته و تصور مي نمودند كه براي ثبوت اقتدار معنوي خود همانا نشاندادن كاخ شوش و قصرهاي تخت جمشيد و دستگاه عظيم سلطنت و جهانداري آنها كافي خواهد بود( 3 ) .

1. خلقيات ما ايرانيان ، صفحه 93 ، اثر سيد محمد علي جمال زاده نقل از كتاب " تمدنات قديمي " گوستاولوبون .

2. همان كتاب صفحه . 108 3. همان كتاب ، صفحه 82 - . 81