اخلاص! بگذار بىپردهتر با تو بگويم؛ آخر، آن ايمان و عملت تا كجا هماهنگ و يكى بود كه ديو رياكارى و خودنمايى نفس امّاره در برابر اراده آهنينت، تار و مار شد و حضرت آية اللّه خامنهاى، رهبر معظّم انقلاب در سالگرد شهادتت، از موقعيّت زندان تو سخنها گفت و به همسنگرى با تو افتخار كرد! و آخر، آن نفس لوّامه تو با تو چه كرد كه ميز و مقام اجتماعى تو، تو را از مردمى بودنت جدا نكرد؟ و تو آنچنان خاكى و خاكسار ماندى كه پيوسته خود رابدهكار خلق مىدانستى، نه طلبكار، اى فرزند ملّت؟
يارانى كه به خصوصيات تو آگاه بودند، اكنون در شرح حال دقيق تو متحيّر ماندهاند كه بيشتر با كدامين ثقل يادگار رسول خدا تو را محك بزنند؟ با آيات مستند وحى يا گفتار دلنشين امام پرهيزكاران؟ مگر نه اين كه زندانبانان شاه مقاومت افسانهاى تو را ستودند و فرشتگان عرش خدا مفهوم استقامت سورههاى «هود و شورا» را در جثّه بنده لاغرى چون تو، در عصر ستم شاهى معنا شده يافتند؟ اى بنده آزمايش شده مفاد آيه «وَ لنَبْلُوَنّكُمْ بِشَىءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الأمْوالِ واْلأنْفُسَ...»(1)
هرچند در حيات ناشناختهات دوست نداشتى تو را بستايند، آيا اكنون اجازه هست پردهها به كنار رود و جلوههاى گل واژههاى قرآن را كه در نمايشگاه عمر كوتاهت برپا كردى، به همه نشان داده شود. از كدامينشان آغاز بايد كرد؟ از عبادتت؟ از روزهدارى مستحبّىات؟ از تقوا و تلاوت قرآنت؟
آخر، همّت برپادارى نمار خاشعانه اوّل وقت تو كه انگشت حيرت را در دهان همه چفت كرد! اى صادق در پيمان با خدا! مگر مىتوان از شادمانى
(1). و البته شما را به سختىها چون ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود ميوهها بيازماييم و به صابران اين امور بشارت ده (بقره (2) آيه 155).