رمز جاودانگی

حسن عسکری راد

نسخه متنی -صفحه : 151/ 8
نمايش فراداده

مقاومت براى هدف پاك

در بيدادگاه شاه، انواع شكنجه‏ها بر زندانيان سياسى اعمال مىشد. كف پاها بر اثر شلاّق از كار مىافتاد، زندانى نمىتوانست روى پاهايش بايستد و مجبور بود با زانو راه برود.

... و امّا من، قبل از ورود به اتاق شكنجه، پيوسته دل به خدا مىسپردم. آياتى از قرآن را تلاوت مىكردم و دعاهاى خاصّى را مىخواندم. كاملاً حسّ مىكردم وجودم يكپارچه مقاومت است. شلاّق‏ها، شكنجه‏ها، ضربات مشت و لگد بر بدنم تدريجاً بىخاصيّت مىشد. روزهايى بر من چنين گذشت و من به آنها آن‏چنان عادت كرده بودم كه اگر روزى به سراغم نمىآمدند، آن روز خود را زيان ديده مىپنداشتم كه نكند رويكردم به خدايم كم‏رنگ شده است!(1)

يك چيزى كه من هميشه در زندان انفرادى با خودم مىگفتم، اين بود كه فلانى! همه‏اش كه نبايد ديگران سرنوشت باشند وتو سرنوشت آنها را بخوانى. حالا يك بار هم تو سرنوشت درست كن و بگذار ديگران بخوانند!(2)

(1). نگارنده، به نقل از: آن شهيد.

(2). غلامعلى رجائى، سيره شهيد رجائى، ص 20.