داستان راستان

مرتضی مطهری

جلد 1 -صفحه : 128/ 55
نمايش فراداده

53 پيراهن خليفه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

«عمر بن عبدالعزيز» در زمان خلافت خويش، روزى بالا ى منبر مشغول سخنرانى بود. در خلال سخن گفتن وى، مردمى كه پاى منبر بودند، مىديدند خليفه گاه به گاه دست مىبرد و پيراهن خويش را حركت مىدهد. اين حركت موجب تعجب حضار و شنوندگان مىشد و همه از خود مىپرسيدند: چرا در خلال سخن گفتن دست خليفه متوجه پيراهنش مىشود و آن را حركت مىدهد؟

مجلس تمام شد و به آخر رسيد. پس از تحقيق معلوم شد كه خليفه براى رعايت بيت المال مسلمين و جبران افراطكاريهايى كه اسلاف و پيشينيان وى در تبذير و اسراف بيت المال كرده اند، يك پيراهن بيشتر ندارد و چون آن را شسته، پيراهن ديگرى نداشته است كه بپوشد، ناچار بلافاصله پيراهن را پوشيده است. و اكنون آن را حركت مىدهد تا زودتر خشك بشود(68).