شرف نامه
الیاس بن یوسف نظامی گنجوی
نسخه متنی -صفحه : 374/ 119
نمايش فراداده
نامه دارا به اسكندر
-
درشتى رها كن به نرمى گراى
به تندى به غارت برم كشورت
من از ساكنى هستم آن كوه سنگ
مجنبان مرا تا نجنبد زمين
چو خواننده نامه ى شهريار
سكندر بفرمود كارد شتاب
دبير قلمزن قلم برگرفت
جوابى نبشت آنچنان دلپسند
چو سر بسته شد نامه دلنواز
دبير آمد و نامه را سر گشاد فرو خواند نامه ز سر تا به بن
فرو خواند نامه ز سر تا به بن
-
ز جايم مبر تا بمانى به جاى
به خواهش دهم كشور ديگرت
كه در جنبش آهسته دارم درنگ
همين گفتمت باز گويم همين
بپرداخت از نامه ى چون نگار
سزاى نوشته نويسد جواب
همه نامه در گنج گوهر گرفت
كه بوسيد دستش سپهر بلند
رساننده را داد تا برد باز
ز هر نكته صد گنج را درگشاد برآموده چون در سخن در سخن
برآموده چون در سخن در سخن