شرف نامه

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

نسخه متنی -صفحه : 374/ 316
نمايش فراداده

جنگ چهارم اسكندر با روسيان

  • شه از كشتن هندى و زخم روس بران بود كارد عنان سوى جنگ چپ و راست مي ديد تا از سپاه روان كرد مركب شتابنده اى همايون سوارى چو غرنده شير چنان غرق در آهن اندام او به جولان زدن سرفرازى كنان از آن چابكيها كه مي كرد چست بران روسى افكند مركب چو باد چنان زد كه از تيغ گردن زنش از آن شير دل تر سوارى دگر به زخمى دگر هم سرافكنده شد فزون از چهل روسى كوه پشت بهر سو كه مي راند شبرنگ را به هر حمله كانگيخت از هر درى چو بر خون شتابنده شد نيش او يكى حمله نيك را ساز داد در آن حمله كان كوه آهسته كرد شه از شير مرديش حيران شده بدين گونه مي كرد پيگارها بدين گونه مي كرد پيگارها
  • بپيچيد بر خود چو زلف عروس دگر باره در عزمش آمد درنگ كه خواهد شد از كينه ور كينه خواه ز پولاد چين برق تابنده اى توانا و چابك عنان و دلير كه بي دانه جز بر نفس كام او به شمشير چون برق بازى كنان برابر شده دست بدخواه سست به تيغ آزمائى بغل برگشاد سر دشمن افتاد در دامنش درآمد به پرخاش چون شير نر چنين تا سرى چند بركنده شد به آسانى آن شير جنگى بكشت ز خون لعل كرد آهنش سنگ را فرو ريخت از روسيان لشگرى نيامد كس از بيم در پيش او عنان را به چابك عنان باز داد صد افكند و صد كشت و صد خسته كرد بران دست و تيغ آفرين خوان شده همى ريخت آتش در آن خارها همى ريخت آتش در آن خارها