شرف نامه
الیاس بن یوسف نظامی گنجوی
نسخه متنی -صفحه : 374/ 358
نمايش فراداده
افسانه آب حيوان
-
درين گفتگو بود شاه جهان
درآمد درآورد نزديك شاه
ازو هر يك از قندزى تام تر
چو شه نزل او را خريدار گشت
به تاريكى اندر نهان كرد رخت
به انديشه ى روشنائى نماى
بفرمود تا ماديانى چو باد
بيارند از آن گونه كان پير گفت چو كردند كارى كه فرمود شاه
چو كردند كارى كه فرمود شاه
-
كه آن مرد وحشى ز در ناگهان
يكى پشته وار از سمور سياه
به جوهر يك از يك به اندام تر
دگر ره ز شه ناپديدار گشت
عجب ماند شه اندران كار سخت
دو اسبه سوى ظلمت آورد راى
كز آبستنى باشدش وقت زاد
شود زاده ى باد با خاك جفت سوى آب حيوان گرفتند راه
سوى آب حيوان گرفتند راه