زمزمه ها

محمدرضا شفیعی کدکنی

نسخه متنی -صفحه : 48/ 18
نمايش فراداده

شهادتگاه شوق

صد خزان افسردگي بودم بهارم كرده اي

تا به ديدارت چنين اميدوارم كرده اي

پاي تا سر مي تپد دل كز صفاي جان چو اشك

در حريم شوق ها آيينه دارم كرده اي

در شب نوميدي و غم همچو لبخند سحر

روشنايي بخش چشم انتظارم كرده اي

در شهادتگاه شوق از جلوه اي آيينه دار

پيش روي انتظارت شرمسارم كرده اي

مي تپد دل چون جرس با كاروان صبر و شوق

تا به شهر آرزوها رهسپارم كرده اي

زودتر بفرست اي ابر بهاري زودتر

جلوه ي برقي كه امشب نذر خارم كرده اي

نيست در كنج قفس شوق بهارانم به دل

كز خيالت صد چمن گل دركنارم كرده اي